فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

رونیا به عیادت خاله میرود.

عشق کوچولوی من مامان فریبا برگشته ساری تا با هم فردا صبح بریم تهران عیادت خاله جونم. دل تو دلم نیست و خیلی دوست دارم ببینمش .فکر نکنم از تهران بتونم وبتو آپ کنم. ولی قطعا وقتی برگشتیم به امید خدا همه خاطراتشو و عکساشو برات ثبت مبکنم. پس تا چند روز بای بای.   اینم محض خالی نبودن عریضه   ...
31 ارديبهشت 1393

پایان 15 ماهگی / ورود به 16 ماهگی.

فرشته کوچولوی من ماهگیت مبارک.   عشق کوچولوی من 15 ماهه شدی. مبارک باشههههه عشقم. 15 ساله شی 150 ساله شی ایشالا دردونه خوشگلم و مامانی برات کیک تولد بپزه       عزیز دردونه خوشگلم این ماه با بابایی و مامان فریبا کیک و برداشتیم و رفتیم ستاره نو تا با چایی و کیک ماهگرد بگیریم ولی ......  این ماه یه سورپرایز برامون داشتی و اونم این بود :     الهی قربونت برم که تو راه خوابیدی و ما هم یکم صبر کردیم دیدیم نه بیدار نمیشی خودمون شمعها رو فوت کردیم و کیکتو خوردیم  به عشق شما باباحجت از این شمع های جادویی که خاموش نمیشن خر...
31 ارديبهشت 1393

عکسهای جامانده از 14 ماهگی.

رونیا جونی آماده برای مراسم 40 مامانبزرگ .در حال اسمارتیز خوردن.       این سگرو وقتی با باباحجت رفته بودین بیرون خوشت اومده بود و بابا هم برات خرید ولی دوروز اول خیلی دوسش داشتی و مثل بقیه اسباب بازیهات فراموش شد سگ بیچاره.     فدای اون سخاوتت بشم من. بدو بدو داری میای بهم خرما بدی.     عاشق این خرگوشه طبل زنی. البته طبل و پاشو ترکوندی همشم میخوای کشف کنی چیجوری کوک میشه و طبل میزنه         رونیا سخت در حال مطالعه     قربون اون موهای بابیس کشیده خداییت بشم من.   ...
31 ارديبهشت 1393

ما به دستان خدا خیره شدیم ... معجـــــــزه کرد!!!

سلام قند و نباتم .سلام شیر شکلاتم عزیز مامان میخوام تو این پست برات از یه معجزه واقعی بگم. معجزه ای که در نهایت نا امیدی هممونو شاد و خوشحال کرد. جمعه روز خیلی خوبی بود قرار بود بریم باغ وحش چون شما عاشق حیوونا شدی و بعدشم نهار کباب بزنیم بر بدن تو جنگل و بعدشم بریم باغ بابایی آخر هم دریا . خلاصه اینکه اول تا آماده شیم بریم ذیر شد و  حسابی گرسنمون شد و تصمیم گرفتیم اول بریم جنگل نهار بخوریم و بعدش بریم باغ وحش. با اینکه لباست مناسب جنگل نبود ولی چاره ای نداشتیم گفتم میریم اونجا عوض میکنیم لباست رو. خلاصه جای همه دوستان وبلاگیمون خالی نهار خوشمزه زدیم بر بدن و کلی از دخملمون با اون لباس تیتیش مامانیش عکسای خوشمل انداختیم و تعو...
29 ارديبهشت 1393

اولین تجربه استخر توپ ( جمعه 26 اردیبهشت 93)

عزیز مامان اولین استخر توپ رو وقتی 1 سال و 2 ماه و 26 روزت بود تجربه کردی و خیلی خوشت اومد. استخر توپ جنگل زارع ساری.             با تعجب نگاه بچه ها میکردی که شیرجه میزدن تو توپها.         عاشقتم عزیزترینم امیدوارم همیشه مثل اون روز بهت خوش بگزره عشق کوچولوی من.   ...
29 ارديبهشت 1393

خریــــــــــــــــد ....

سلام عسلیه من. امروز رفتیم برات کلی شیشه پستونک خریدیم . از بعد آفت دهنت تصمیم گرفتم همه شیشه هاتو عوض کنم تا امروز بالاخره بختش باز شد. انقدر هم که ماشالا همه چی گرون شده که همین چندتا دونه شد 130000 تومن  ولی فدای سر یه تار موی دختر یکی یدونم. این دفعه دیگه شیشه هاتو مارک نگرفتم آخه قبلی ها که ناک و اونت بود انقدر جنسشون خوب بود که دلم نمیومد عوضشون کنم چون هم سالم و نو موندن هم خیلی گرون خریده بودمشون. اینارو دیدم و خیلی خوشم اومد سه طرحشو برات گرفتم تا ایشالا چندماه بعد برات عوضشون کنم و بازم نو بگیرم اینجوری خیلی بهداشتی تره و مقرون به صرفه ترس.  خیلی خوشکلن .طرح روشون برجستست. دسته هم دارن که دخملی من راحت تر خودش شی...
26 ارديبهشت 1393

پیک نیک پدرانــــــه . عکاسی مادرانـــــــه !!!

سه شنبه 23 اردیبهشت 93 مصادف با روز پدر  یه پدر مهربون که به خاطر یدونه دخملش با اینکه خودش عاشق جنگله ولی دریا رو ترجیح داد . تا دختر  کوچولوش راحتتر بتونه تو شنها راه بره و بازی کنه و یه پیک نیک پدرانه خلق کرد. یه مامان عاشق هم از عاشقی اونها در ساحل زیبا عکاسی کرد و این حاصل یک پیک نیک پدرانه و  عکاسی مادرانه است.                             پدرم تنها کسیه که باعث میشه بدون شک باور کنم که ...
24 ارديبهشت 1393