فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

پایان 17 ماهگی / ورود به 18 ماهگی.

  قند ونباتم  شیر شکلاتم  پاستیل خوشمزه مامان     ماهگیت مبارکـــــــــــــ  .     عسل خانوم چون فردا خونه منان دوست عزیزم افطاری دعوت بودیم تصمیم گرفتم کیکتو و ماهگردتو ببریم اونجا تا دورهمی این ماهگردتو بگیریم.پس این پست فردا با عکسای عسل خانومم کامل میشه                     عشق مامان 17 ماهگیت مبارکـــــــــــــ فرشته کوچولوی من.                 ...
30 تير 1393

روزهای آخر 16 ماهگی + دو روز تعطیلی : دو روز آبتنی !!!

سلام عسل خانوم خوشگلم. فرشته نازمنی شما. این روزا خیلی بیشتر از قبل با خودت و اسباب بازیات بازی میکنی مخصوصا با عروسکت .لباسشو مثلا در میاری پوشکش میکنی مثلا پستونکشو میزاری و لالاش میدی بوسش میکنی و خلاصه کلی مامان میشی براش.قربون این مامان مهربون .این روزا تا بخوای خودت رو لوس کنی یا مثلا از خواب در بری ماما میگی و منم میگم جاااان مامان و شما میخندی و دلبری میکنی.یه روز که تو صندلی ماشینت نشسته بودی و حوصلت سر رفته بود پشت سر هم من و بابا رو صدا میکردی و ما هم میگفتیم جاان مامان یا جااان بابا شما میخندیدی.  غذا خوردنت هم  ای بدک نیست یه روز خوب یه روز بد. ولی حسابی به لطف میوه های متنوع تابستون میوه خور شدی . گیلاس انگور موز تم...
30 تير 1393

جل الخالق !!!!!!

امروز یکی از روزهاییه که من قطعا تو دهنم ثبتش میکنم و هیچوقت یادم نمیره. روونیای مامان امروز شما به طرز عجیبی هر چی میدادم میخوردی و نه نمیگفتی . یعنی دقیقا یه معجزه امروز اتفاق افتاده . صبحانه کلی کیک و خامه خوردی بعدش یک ساعت بعد کنار من پلو و قیمه خوردی موقع خواب شیر خوردی بلند شدی دوباره پلو و قیمه خوردی کدوسرخ شده خوردی میوه و لواشک و شبم خونه مامان فریبا موندی تا ما خرید کنیم اونجا هم سیب زمینی و بستنی و میوه خورده بودی تازه بعدشم با هم دفتیم جگرکی دوتا جیگر هم خوردی یعنی من که واقعا این شکلی بودم کل امروز .  تا باشه از این روزای قشنگ تو زندگیه ما الانم بس که شکمت پر بود بدون شیر خوابت برد اونم بدون اینکه من بیام تو تختت .فدای ...
29 تير 1393

مروارید سوم و چهارم رونیا جون خوش اومدین.

عزیز مامان بالاخره بعد سه ماه دوتا دندون دیگه دراوردی .دوتا دندونای وسط بالا با هم جوونه زدن. یعنی وقتی 16 ماه و 24 روزت بود مامانجان اینجوری پیش بری تا 5 سالگی هم دندونات کامل نمیشه عشقم .   در هر صورت :   فرشته نازم رویش مروارید سوم و چهارمت                     مبارکـــــــــــــ. .                 ...
24 تير 1393

چند روز گذشته ( 6امین سالگرد عقدمون + جدا کردن اتاق رونیا )

سلام عشق دردونه من.   عزیز مامان 20 تیر 6امین سالگرد عقد من و باباحجت بود . این عکس درست فردای روزیه که فهمیدیم شما تو دل مامان جا خوش کردی فرشته نازم.   به همین مناسبت تصمیم گرفتیم دیگه به دیکتاتوری شما تو تختمون پایان بدیم و بابا حجت از تبعید برگرده به تختش و شما هم به اتاق خودت برای خواب شب منتقل شی.     شب اول گفتم بریم بخوابیم و شما هم طبق معمول یه دست شیشه و یه دست پستونک بعد از بابای گفتن به باباحجت رفتی سمت اتاق ما ولی بهت گفتم رونیا دیگه باید تو اتاق خودت بخوابی و بریم تو تختت شما هم خیلی راحت قبول کردی و رفتی تو اتاق خودت. اولش شمارو گذاشتم تو تختت ولی بدون من نمیخوابیدی و ...
24 تير 1393

متفرقه های 16 ماهگی از نوع عکس.

مدل جدید نشستن رونیا خانومی  بچم از ذوق دوربین این شکلی شده : نه که مامانش اصلا ازش عکس نمیگیره ....     پرنسسم با لباس فیلی که خاله جونش براش خریده بود تازه اندازش شده.     یه شب تو آتیشه : منبع انواع و اقسام پیتزا و .... ولی شما اونجا ترجیح دادی گوجه بخوری:     یعنی من فدای اون دستات بم که هیج جا کیفتو زمین نمیزاری عشقم.     سر این بادکنک ها و این پسرک که دو ماه از شما بزرگتر بود داستانی داشتیماااااااااا     برگشتن هم تو بغل عمو مجتبی اینجوری ناز خوابت برد     از موارد نادری که نشسته غذا...
17 تير 1393

13 تیر 93:گردش سورپرایزی باباحجت.

عشق خوشگلم امروز باباحجت سورپرایزی مارو برد اسبه او. جایی که پارسال با باباحجت تنهایی رفته بودیم امسال شمارو هم بردیم البته پیاده روی نکردیم و فقط همون کنار ماشین یه نیم ساعتی شما آب بازی کردین. عمه فهیمه و دختر عمو هم باهامون بودن و حسابی خوش گذشت مخصوصا به شما دوتا فینگیلی که حسابی آب بازی کردین و به زور و با گریه از آب آوردیمتون بیرون. مرسی باباحجت مهربون بابت سورپرایزت. اینم عکسای خوشگل امروز: بعضی روزا گیر میدی که حتما عینک بزنی:       یه لحظه بند نمیشدی تو بغل شیطون.       در حال سنگ پرت کردن:         همگ...
14 تير 1393

8 تیــــر: شروع ماه رمضان + سالروز اشکهای شوق .

سلام به عشق خوشگلمون. دخترکم امروز اولین روز ماه رمضونه و امسال هم مثل هرسال به لطف باباحجت خونه ما هم برای سحر برقش روشن میشه و صدای قران و دعا ازش شنیده میشه.   امروز یه مناسبت دیگه هم داره که برای من و بابا حجت خیلی خاطره انگیزه .درست 2 سال پیش همچین روزی بود که شما وجود نازنینت رو با بیبی چک به ما نشون دادی و ما رو غرق در عشق و شادی و اشک شوق کردی و این روز رو تا ابد برای ما خاطره انگیز و فراموش نشدنی کردی. خدایا شکرت که مارو لایق این فرشتت دونستی و برای ما و فقط برای ما فرستادیش . خدایا شکرت بابت سالم بودن رونیا . خدایا شکرت که منم مامان کردی. و تو فرشته نازم مرسی که اومدی مرسی که هستی مرسی ک...
9 تير 1393