مهمون های دوست داشتنی این هفتـــــــه .
خوشگل خانوم من هفته ای که گذشت هفته ای نسبتا شلوغی بود برای ما. اول از همه که افطاری مامان فریبا رو داشتیم که انقدر سرمون شلوغ بود نتونستم حتی یه عکس برای یادگاری هم بندازم. بعدشم خاله افسانه و آیلین جون چندروزی مهمون ما بودن و علاوه بر اون دوتا جوجه غاز کوچولو خوشگل رو برای چندروزی از عمو حسین امانت گرفتیم تا شما و آیلین جون باهاشون بازی کنین. شبهای احیا رو داشتیم و امروز هم با مهتا اینا و خاله صبا و مامان فریبا اینا رفتیم باغ آبتنی و کلی خوش گذشت. یه روزم بعد افطاری مامان فریبا چندباری حالت تهوع داشتی که خوشبختانه تا ظهر بیشتر طول نکشید و رفع شد . پس فردا هم به امید خدا عازم نور یا محمودآبادیم مثل هرسال از اون طرف هم خاله اینا از تهران میان و یه مسافرت دو سه روزه داشته باشیم. دیگه بریم که برسیم به عکسها.دوست دارم بلبل زبون من .
دخترک اداباز من در حال عظیمت به افطاری دعوتی مامان فریبا:
فدای اون مظلومیتت بشم من .
دیگه خیلی اوقات میری پشت میشینی به صورت خودکفا:
وقتی داشتیم از بهشهر برمیگشتیم و جوجوها پشت بودن شما تا آخر پیششون بودی:
عکس از نوع اینستایی
جوجوهای خوشگل و ناز:
عشقم میره دیدن خاله جونش:
باغ بابایی :آب بازی با آیلین طلا:
جوجوهای بیچاره رو خیس خالی کرده بودین شما وروجکااا
هندونه بعد آب بازی:
داری به جوجوها لواشکتو میدی بخورن مهربونم
یه روزم با باباحجت و جوجوها رفتین پارکینگ:
نی نی داری رونیا خانوم:
عشقم با این جدیت داره مداد میتراشه :
یه روز ناهار هم خاله اینا مهمونمون بودن :
دخترخاله ها حاظر شدن برن مراسم احیا شب نوزدهم خونه عمه معصوم:
اینم وقتی خوشگل خانوم خوراکی ممنوعه میخورن و کیف میکنن
این شلوارک اوشگل و خاله جون برات خرید. اینجام داریم میریم بهشهر:
تولد اصلی دوقلوها ] به خاطر ماه رمضون زودتر گرفته بودن جشنشون رو ولی اون شب شب اصلی تولدشون بود:
شب احیا بیست و یکم ماه رمضون لج کردی که حتما با باباحجت بری حسینیه بعدش که برگشتی خیلی خانوم تو تبلت کارتون دیدی تا منم با تلویزیون احیا کنم.
اینم عکسای امروز شما و مهتا جون که رفتین باغ آب بازی:
عسل خانوم ارتشی
شیطون کوچولوها حسابی آب بازی کردین
نفسم وجودم عشقم زندگیم فرشته کوچولوم رونیـــــــــا
خدایا شکرتــــــــــــــــ .