تاسوعا و عاشورا 94.
عشق مامان طبق هر سال امسال هم نذری مون برجا بود و امسال خونمون حسابی شلوغ بود و دختر عمو پسرعموهام و عمه اینا همه بودن برای نذری. شمام که پا به پای ماها تا 6 صبح بیدار ودی تازه ساعت 6 صبح که میخواستی بخوابی میگفتی آخه برای چی باید بخوابیم. روز عاشورا هم طبق هر سال رفتیم جامخانه خونه عموی مامان دینا جونی.
نفسی امسالم با هد مشکل داشت و فقط ائلش به رشوه آبنبات گذاشت
اینجا قبل خریدن آبنباته که انقدر اخمویی
سرآشپز ناظر لوبیای هر سال
بعله بقیه در حال پخش لوبیا و ایشون میل میکنن و دسته تماشا میکنین.
روز عاشورا:
روستای جامخانه:
اون شیطون بلا که داره میره بالا دینا جونه
اینم شام غریبان خونه عمو نذری پزون بود. رونیا و مهتا:
و رونی جان در گذر زمان :
نذری 92:
نذری 93:
و نذری امسال :
خدایا شکرت .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی