اندر احوالات 34 ماهگــــی فرشته کوچولو.
طلای خوشگلم این ماه بازم سرما خوردی و به زور شربت میخوری از بعد جریان پات هم که کلا از همه دکترا میترسی و از ترس دکتر نرفتن میگی دیگه سفته (سرفه) نمیکنم. رابطت با دوربین خوب شده و راحتتر ازت عکس میگیرم. خیلی خیلی ترسو شدی و باید با دکترت حتما صحبت کنم یعنی درواقع از وقتی اتاقتو جدا کردم این ترست داره روز به روز بیشتر میشه چه از تنهایی و چه از ارتفاع .حتی دیگه اصلا سرسره نمیری و تابتم سوار نمیشی و خیلی چیزای دیگه. کلی حرفای بامزه میزنی وهرچی میگیم رو عین یه ظبط ثبت میکنی و به جاش ازش استفاده میکنی .تو خونه کلی برای خودت میری تیپ میزنی و یه چیزی میزاری رو سرت و سوار اسبت میشی و تلویزیون و خاموش میکنی و میگی من دارم میرم مسافرت یا میرم سر کوچه برمیگردم کلی هم نی نی بازی میکنی و میندازی روپاتور لالاش میدی و به ما هم میگی هیییس نی نی خوابیده کلی با باباحجت دکتر بازی میکنی و حسابی بابا رو معالجه میکنی حتما هم تو نسخت آمپول هست و میگی درد نداره آروم میزنم .
بریم سراغ عکسات و توضیحش که تو این یه ماه چه گردشهایی رفتیم.
وقتی رونیا حسابی همکاری میکنه برا عکس گرفتن قبل خواب همه این اداهارو هم خودت درآوردی و من نگفتم.
اولین باری که یه ذره دزبب(ماتیک) برات زدم.
آواز خوانی به صورت بلند در کافی شاپ:
بالاخره این روفرشیهات اندازه شد :
خرگوش کوچولوی مامان:
پارک پاییزی :
اولش اینجوری کردی و گفتی عکس نمیگیرم
ولی زود پشیمون شدی:
گشت زنی شبونه :
کف بازی :
میریم تولد پدرجون:
شبی که بعد پادردت بردیمت پارک و بالاخره بعد 3 روز راه رفتی به عشق پارک:
باغ باباییو بازم پرتقال چینی:
جنگل عباس آباد با عمه فهیمه :
خوشتیپ مامانش
ادااطوارای متنوع :
ناهار روز بارونی وقتی باباحجت باجست دوتایی
آخ که قربون اون موهای خوشگلت که روز بروز بلندتر میشه و دلم ضعف میره براش
راحته دخترم دیگه ؟ روی پای باباحجت نشستن و کارتون تمااشا میکنن و مویز میل میکنن
بازم باغ:
کباب دوست دارم
گل چیده دخترم برای من
ایول به خوشتیپاااا
اینم سلفی های خخنده داره سه تایی
وقتی از ذوق دفترتو تو کافی شاپم میبری
خنده های از ته دل
دوستدار حیوانات
کارواش و بدو بدو تو محیط باز
چه با جذبه
پارک 5 دقیق ای چون هوا سرد بود:
خوش تیپ خوش استایل مانکن آاااخههههههههه
فدای اون اداهات آخه خوشگلم
میریم عکس پاییزی بگیریم.
داری دستتو ها میکنی گرم شه
اولین باری که تو رستوران برای شما غذای جداگونه گرفتیم چون من فسنجون و بابا مرغ ترش گرفت و هیچکدومشو دوست نداشتی ما هم برات نومیا (لوبیا) پلو گرفتیم که غذای مورد علاقته
از عکسهای اینستاگرامی
و درآخر وقتی فرشته کوچولوم بیهوش میشه از خستگی
خدایا شکرت برای این فرشته ناز و دوست داشتنی.