ماشین دوست داشتنیمون دیگه نیست .( ولی خدایا شکرت)
عزیز گلم این روزا حالمون زیاد تعریفی نداره .جریان هم از این قراره که دو روز پیش صبح که بابا داشت میرفت سرکار با ماشین یهو متوجه بوی سوختگی و بعد دود و تا بزنه کنار دید که تمام کاپوت ماشین و زیرش آتیش گرفته خداروهزار مرتبه شکر تونست خودش سریع بیاد بیرون و متاسفانه تا ماشین آتیش نشانی بیاد کل ماشینمون سوخت. بازم خداروشکر بابا سالمه همین کافیه .ماشینم خوشبختانه بیمه بدنه بود و حالا منتظریم ببینیم که خسارتشو بهمون میدن یا میخوان حق خوری کنن. خلاصه این روزا درگیر کارای ماشینیم.امیدوارم دیگه از این بدبیاریا نیاریم و اگرم باشه حداقل فقط مالی باشه .بازم خداروشکر که بابا سالمه.
این ماشین رو ما سال 89 یه روز قبل اولین سالگرد ازدواجمون گرفتیم و تا الان داشتیمش و در واقع این اولین ماشینی بود که سوار شدی شما. این عکسم ازش میزارم که یادگاری بمونه :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی