سفرنامه تهران
عزیز مامان متاسفانه نتونستم وبلاگتو از تهران آپ کنم چون وقتمون خیلی کم بود و فقط وقت می کردم به شما برسم به کارایی که تهران داشتیم . عشقم شنبه ساعت ٩ صبح راه افتادیم سمت تهران و شما کل راه رو خوابیدی عشق مامان فقط وسط راه یه بار بیدار شدی که نگه داشتیم تا شما شیر بخوری و بعدش راه افتادیم و دوباره شما خوابیدی تا تهران . این عکس شماست تو راه. نمیدونم ماشین چی داره که انگار شمارو هیبنوتیزم میکنهههههههههههه روز اول تهرا...