فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

جام جهانی 2014 برزیل و رونیـــــــــــا.

عزیز دلم این روزا تب فوتبال همه جارو گرفته و خونه ما هم همینطور و حتی شمارو . امروز که بازی ایران آرزانتین بود هرچی ما جیغ و داد میکردیم و کلا هر کاری که میکردیم و هرچی که میگفتیم شما هم تکرار میکردی : جیغ دست حتی ایــــــــــــــــــول هم میگفتی.   ...
1 تير 1393

پایان 16 ماهگی / ورود به 17 ماهگی.

فرشته کوچولوی دوست داشتنی ماهگیت   مبارکـــــــــــــــــــ .       گل نازم این ماه ماهگرد با تولد دوقلوها یه روز شد واسه همین یه روز دیرتر برات کیک خوشمزه میپزم. بعدا نوشت: خوشگل دخترم امشب برات کیک خوشمزه پختم و بابایی و مامان فریبا رو هم گفتم بیان پیشمون. امشب فوتبال جام جهانی هم بود بین تیم ایران و آرزانتین که تو پست بعد با یه عکس خوشگل برات میزارم. ایشالا کیک 16 سالگیت عشق مامان. فرشته کوچولو 16 ماهه من     اینم قابل شمارو نداره :     بقیه عکسها بدو ادامه مطلب. عشقم ذوق زده از فشفشه.   ...
31 خرداد 1393

تولد دوقلوها + آخرین روزهای 15 ماهگی.

سلام عشق زندگیه ما. سلام دردونه خوشگل من. عزیز مامان الهی قربونت برم که دیگه کم کم داری حرف میزنی و همه چیو برای خودت تکرار میکنی . دایره لغاتت کاملتر میشه هرروز نفسم. بعضی اوقات هم که تا ازت یه چیزی میپرسم یا دعوات میکنم یا باهات حرف میزنم همچین به زبون خودت شروع میکنی کلمات رو ردیف کردن که آدم میخواد قورتت بده بسکه شیرین میشی اون لحظه . مثلا همین چند دقیقه پیش که داشتم میخوابوندمت و اصلا نمیخوابیدی هر کاری میکردم تا بهت گفتم رونیا ساعت 3 صبحه چرا نمیخوابی همچین شروع کردی برام سخنرانی کردن که از قید خوابوندنت گذشتم و کلی چلوندمت. خلاصه که خیلی جیگری عسلم. کلمات  جدیدی که میگی: ( بله / ماما / نیا (رونیا)/ م ( موز) / م م ( میمون)/ ...
31 خرداد 1393

متفرقه های 15 ماهگی( این چند روزی که نبودیم)

سلام عشق خوشگل خودم. آخ که چقدر دلم برای این دنیای مجازی تنگ شده بود . دنیایی که به ظاهر مجازیه در واقع از هر حقیقیی حقیقی تره . بگم از تاخیرمون که بسکه رفتی جفت پا رو این لپ تاب بدبخت بالاخره کارش به بیمارستان کشید. منم هی صبر کردم دیدم نه حالش وخیم تر از این حرفهاست  حالا حالا ها باید تحت معالجه باشه طاقت نیاوردم و دست به دامن لپ تاپ خاله صبا شدم. بگم از دخترک شیطون و خوشگلم که این روزها سعی میکنه حرف بزنه وهمه چی رو به زبون خودش برام میگه. ولی یه چیزی که تازه یاد گرفتی و خیلی بامزه پشت سرهم تند تند میگی بیا    هست که اینجوری تلفظ میکنی ( beya ) و پشت سرهم چندبار میگی و به هر چی و هرکسی هم میگی حتی به گیلاس های توی...
27 خرداد 1393

20 خرداد تولد بابایی مهربون مبارکـــــــــــ .

عشق کوچولوی خوشگلم امشب تولد بابایی جون بود. بابایی جونی که عاشق شماست. به دعوت بابایی رفتیم رستوران شالی و ما هم کیکشو زودتر بردیم دادیم تا بعد شام سورپرایزی براش بیارن. اونجا کلی شیطونی کردی و جیغ جیغ کردی و شام هیچی نخوردی جز موشکافی و یکم گوجه. در عوض وقتی کیک رو اوردیم خونه یه دل سیر کیک خوردی عشقم. نوش جونت گوشت رونت دخترکم کلی هم اونجا با بابایی کیک رو انگشت مالی کردی شیطون بلا بابایی مهربون و بهترین بابای دنیا  تولدت مبارک. ایشالا هزار ساله بشی و خودم برات کیک تولد بخرم. خیلی دوست دارم .   عکسای امشب تو ادامه  مطلب.     اینم دقیقا پارسال این موقع:     خدایا شکرت. ...
21 خرداد 1393

امروز کلی خوش به حالت شد عشقم !!!

دختر یکی یدونه من امروز با عمه فهیمه رفتیم برای شما کلی اسباب بازی خریدیم و حسابی خوش به حالت شد شما هم که پیش باباحجت مونده بودی خونه تا برگشتیم کلی از همه اسباب بازیات ذوق زده شده بودی و خوشت اومده بود. ایشالا همیشه همینجور ذوق کنی و بخندی تا ما هم با دیدن خنده شما زندگیمون مثل امروز شیرین شیرین باشه .دوست دارم فرشته کوچولو. اینم اسباب بازیایی که امروز خریدیم. برای موزیسین کوچولوی خودم. خونه دوقلوها دیده بودی خوشت اومده بود.     برج مکعب برای آموزش حیوونا و ....     بسته آموزشی بالابالا مقدماتی : فلش کارت + سی دی     اینم کامیونی که عاشقش شده بودی . هم میتونی بشین...
19 خرداد 1393

سفر یک روزه به تهران.

سلام عشق کوچولوی خوشگلم. مامانی سه روز تعطیلی خرداد رو  به یه تفریح ده دقیقیهای تو عباس اباد و یه مسافرت یه روزه به تهران گذروندیم. اول از همه که چهارشنبه قرار بود با خانواده بابا حجت بریم عباس اباد و متاسفانه تا رسیدیم جنگل آنچنان بارونی شروع شد که کلی هم خرابی به بار آورد یه چیزی تو مایه های سیل. خلاصه نرفته برگشتیم و رفتیم خونه عموی باباحجت و اونجا کباب درست کردیم و خوردیم بعدشم که برگشتیم ساری و تصمیم گرفتیم با بابایی پنجشنبه بریم تهران و جمعه برگردیم .چون هم یه سری به خاله جمیله که خداروشکر مرخص شده بود بزنیم هم مامان فریبا رو برگردونیم از تهران هم اینم که روز تعطیل یه مسافرتی هم رفته باشیم. خلاصه کم بود ولی خوش گذشت. شب جمعه هم...
18 خرداد 1393

متفرقه از نوع عکـــــس.

دخترک عاشق نی نی جاان.     چندروز قبل تو اسباب بازیات جای حباب سازتو پیدا کردی که مایعش تموم شده بود هی گیر دادی که حباب برات درست کنیم به ناچار برات یدونه دیگه خریدیم.         اینم یه کار با مزه دیگست که دوست داری با همون دوتا دست کوشمولوت یه عالمه چیز میز برداری عشقم.                 اینجاام کار ماشین تموم شد صدای بوقشو که شنیدی با سرعت جت خودتو رسوندی       در حال نانای با بی بی انیشتین.       ...
14 خرداد 1393

اولین آبتنی سال 93 .

گل گلیه مامان امروز تصمیم گرفتیم شمارو ببریم دریا تا با باباحجت یکم آبتنی کنین. کلی برات وسایل جمع کردم از حوله و پوشک استخری گرفته تا عینک و کلاه و صد البته کرم ضدفتاب spf 50 تا مبادا خدای نکرده پوست لطیف و پنبه ایت بسوزه. خلاصه اول خواستیم بریم دریا که مامان فریبا زنگ زد و گفت عمه ها همه رفتن باغ بابایی شما هم بیاین نهار بخورین بعد برین دریا .ما هم دیدیم اگه اون موقع یعنی ساعت 2 بعدازظهر بریم دریا حسابی جزغاله میشیم تصمیم گرفتیم بریم باغ یه نهار بخوریم یکم که هوا خنک تر شد بریم دریا. خلاصه بعد نهار و یکم گپ و گفت با عمه ها و بازی شما با اسرا جون رفتیم دریا مثلا برای آبتنی ولی دخترک شیطون من اصلا حاظر نیود بره تو آب و حسابی میترسید وقتی ...
10 خرداد 1393