فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

پایان 20 ماهگی / ورود به 21 ماهگی.

فرشـــــــــته نازنینم  ماهگیت   مبارکـــــــــــــــــ .                     عشق کوچولوی خوشگلم این ماهگردتو بعد مدتها خونه خودمون گرفتیم و مامان فریبا و بابایی هم شام دعوت کردیم. کیک این ماهتم برای اولین بار خامه ای درست کردم و کلی وقتمو گرفت و زحمت داشت ولی می ارزید طلا خانوم. کلی هم برای بادکنک ها اون روز ذوق کردی و تولد تولد مبارک به زبون خودت خوندی و دست زدی.  و اما طلاخانوم دخترک 20 من .تا باشه  یه عالمه  بیست تو زندگیت عزیز دلم.       الهی فدات شم که چشمت ...
1 آبان 1393

عکس از روزای آخر19 ماهگی.

تلکا : بازم شیرپسته:  عشق مامان الهی پشه بمیره که اینطوری بالای چشمتو نیش زده بود که نمیتونستی چشمتو باز کنی تقریبا دو سه روز این شکلی بود چشمت و تازه خوب شده عسلم.همون شب دکتر هم رفتیم که جز یه پماد و یه شربت حساسیت کار دیگه ای نمیشد کرد.     اینجا بیشتر پف چشمت معلومه.       الهی فدات شم به زور داری نی رو از باباحجت میگیری     اینم حال و روز بادکنک های بیچاره تو خونه ما     بازی جدید این روزها:هوش چین که کلی باید باهات سروکله بزنم تا سرجاش بچینی و هنوز مفهوم بازی رو نگرفتی.     فدای این عشوه ات ناز...
1 آبان 1393

جمعه 25/7/93 اولین باری که رفتی جنگل سنگ نو.

عزیزکم جنگل سنگ نو جاییه که من و باباحجت کلی اونجا خاطرات شیرین نامزدی داریم. دیروز برای اولین بار شما هم حاصل عشقمونی رو بردیم یه ده دقیقه ای پیاده روی کردیم.   مگه میشه باباحجت پیاده بشه دخترکش تو ماشین بشینه                       بعد از اونم رفتیم جشنواره انار خلیل شهر:         ...
26 مهر 1393

فرشــــــــته من در آستانه 20 ماهگی.

فرشته کوچولوی من چند روز مونده بیست ماهت تموم شه و بشی فرشته 20 ماهه من .خیلی وقت بود از پیشرفتات و کارای جدیدت پستی نزاشته بودم .یعنی قبل 19 ماهگیت یه پست آخرین روزهای 18 ماهگی گذاشتم که سه بار اومدم کلی نوشتم از حرفا و کارای جدیدت و هر سه بار پرید و اعصابم خورد شد و دیگه ننوشتم. ولی تو این پست دیگه میخوام جبران کنم و تا جایی که ذهنم یاری کنه شکر پاشی های شما رو بنویسم. اول بگم از کلمه های جدیدت که هزار ماشالا دیگه نمیشه شمرد و تقریبا هر کلمه ای که بگیم رو تکرار میکنی البته به غیر از اسم ها. یه چندتاش که یادمه رو برات مینویسم .اینم بگم که هنوز جمله نمیگی عشقکم. سیب: سی / پاستیل: باسیل / بستنی : بسی/ شکلات : چکوچا / رفت:دفت/ ناف:ناف /...
26 مهر 1393

عید غدیـــــر و تولد آرنیکا کوچولو مبارکــــــــــ .

زیر چتر بوسه ها ، آسمان غدیر شد فرصت ِ تنفس ِ نغمه ی کویر شد ترجمانی از بهشت ،ترجمانی از خدا روی دست ِ عرشیان، آیه ای غدیر شد . . .     عشق کوچولوی من امسال هم اولین عید دیدنی رو از خونه کوچیکترین سیدی که میشناسیم شروع کردیم یعنی دینا جونی. بعدش ناهارو خونه عمه من بودیم و بعدشم من و شما اومدیم خونه و باباحجت رفت بهشهر برای عید دیدنی .امسال ما چون شب تولد دعوت بودیم همراه باباحجت نرفتیم تا شما خوب بخوابی که برای تولد سرحال باشی.شبم که باباحجت اومد دنبالمون و رفتیم تولد آرنیکا کوچولو دختر دختر عمه باباحجت که دوستامون هم میشن به نوعی. اونجا با اینکه خوابت تکمیل بود حسابی برای هر چیزی لج و گریه و خیلی اذ...
22 مهر 1393

رونیا زبان جغرافیایی دارد.

گل گلیه مامان هفته پیش کلی مامان رو ترسوندی عشقم. جریان از روز عید قربون شروع شد و شما از خواب که بیدار شدی تب داشتی منم سریع برات شیاف گذاشتم و تبت اومد پایین ولی اون روز تا شب هی تب خفیف میکردی و بهونه میگرفتی شکمت شل شده بود و 4 بار شکم روی داشتی.فرداش یکمی آبریزش بینی و همون تب خفیف و شکم روی که بردمت دکتر حمید و گفت یه سرماخوردگیه سادست و هیچی دارویی نمیخواد .اونجا تو مطب تا یه لحظه ازت غافل شدیم رفتی و لب یه نی نی دیگه رو بوس کردی که اونم ویروسی بود . خلاصه برگشتیم خونه و فرداش دیدم رو زبون یه نقطه قرمز در اومده .قبلا هم وقتی ویروسی شده بودی دهنت آفت زده بود و رو زبونت هم از این لک ها در اورده بود.هیچی دیگه کلی اعصابم خورد شد و گفتم ح...
20 مهر 1393

مروارید 6 و7 رونیا جونم کی اومدین ؟! خوش اومدین :)

عزیز دلم پنجشنبه وقتی داشتم سر یه داستانی دهنتو بررسی میکردم ( تو پست بعدی میزارم سر چه داستانی) یهو چشمم به دوتا مروارید سفید انتهای لثه بالات خورد یکی اینور یکی اونور . کاملا شوکه شدم اصلا ندیده بودم اینا کی در اومدن عشقم چون فکر میکردم اول جلوییها در بیاد بعد آسیاب ها فقط جلوی لثه ات رو همیشه نگاه میکردم تازه جالب اینه که بزرگتر از دندون پنجمت هم هستن یعنی خیلی قبل اون در اومدن و من متوجه نشدم. درسته دیره ولی خوب بالاخره باید بگم:   فرشته کوچولوی من  رویش مرواریدهای 6 و 7 لبخندت  مبارکــــــــــــ  .   ...
20 مهر 1393

روزت مبارکــــــ کودک نازنینم.

این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب میکنند  ای کاش همیشه در چهره ات بماند کودکم روزت مبارک.     اینا هم کادوی دومین روز کودکت عزیزم: باب اسفنجی و باتی( پاتریک)     که کلی هم خوشت اومد عشقم.        عزیزترینمی.     ...
16 مهر 1393