عید غدیـــــر و تولد آرنیکا کوچولو مبارکــــــــــ .
زیر چتر بوسه ها ، آسمان غدیر شد
فرصت ِ تنفس ِ نغمه ی کویر شد
ترجمانی از بهشت ،ترجمانی از خدا
روی دست ِ عرشیان، آیه ای غدیر شد . . .
عشق کوچولوی من امسال هم اولین عید دیدنی رو از خونه کوچیکترین سیدی که میشناسیم شروع کردیم یعنی دینا جونی. بعدش ناهارو خونه عمه من بودیم و بعدشم من و شما اومدیم خونه و باباحجت رفت بهشهر برای عید دیدنی .امسال ما چون شب تولد دعوت بودیم همراه باباحجت نرفتیم تا شما خوب بخوابی که برای تولد سرحال باشی.شبم که باباحجت اومد دنبالمون و رفتیم تولد آرنیکا کوچولو دختر دختر عمه باباحجت که دوستامون هم میشن به نوعی. اونجا با اینکه خوابت تکمیل بود حسابی برای هر چیزی لج و گریه و خیلی اذیتمون کردی البته اون وسط ها یکمی هم رقصیدی.
اینم عکسای دیروز عشقم.
شما و دینا کوچولوی سید.
تنها سیدی که خونه عمه موجود بود عرفان بود که شما هم اصلا بغلش نمیموندی.
اینم عید غدیر پارسال بغل آقا عادل :
فدای سس مالیدنت آخه عشقم.
عشقم داره نایی میکنه و بوس:
رفتی بالای کادوی ارنیکا نشستی
اینجا برای انگشت زدن به کیک داری گریه میکنی
تولدت مبارک خوشگل خانوم.