فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

سفر یک روزه به تهران.

1393/3/18 0:42
نویسنده : مامانیه رونیا
1,061 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولوی خوشگلم. بغلمامانی سه روز تعطیلی خرداد رو  به یه تفریح ده دقیقیهای تو عباس اباد و یه مسافرت یه روزه به تهران گذروندیم. اول از همه که چهارشنبه قرار بود با خانواده بابا حجت بریم عباس اباد و متاسفانه تا رسیدیم جنگل آنچنان بارونی شروع شد که کلی هم خرابی به بار آورد یه چیزی تو مایه های سیل.سکوت خلاصه نرفته برگشتیم و رفتیم خونه عموی باباحجت و اونجا کباب درست کردیم و خوردیم بعدشم که برگشتیم ساری و تصمیم گرفتیم با بابایی پنجشنبه بریم تهران و جمعه برگردیم .چون هم یه سری به خاله جمیله که خداروشکر مرخص شده بود بزنیم هم مامان فریبا رو برگردونیم از تهران هم اینم که روز تعطیل یه مسافرتی هم رفته باشیم. راضیخلاصه کم بود ولی خوش گذشت. شب جمعه هم دعوت خاله افسانه بودیم و همگی اونجا خوابیدیم .خاله جونم یه کیک برای تولد بابایی که چند روز دیگست خریده بود. صبح جمعه هم گوسفند قربونی کردن برای خاله جون و به قول باباحجت که شما رو برده بود گوسفند رو ببینی با ببعی بیچاره بای بای کردی و اومدی بالا. خندونکگوشت قربونی رو بردیم آسایشگاه کهریزک. کلی اونجا ناراحت شدم با دیدین پیرمرد پیرزن هایی که کل جوونیشونو گذاشتن تا بچه هاشون رو به ثمر برسونن و حالا  سر از اونجا در آورده بودن تنها بی کس با کلی مریضی و درد و از همه بدتر با کلی افسردگی.غمگینواقعا دلم براشون سوخت غمناک.نمیدونم واقعا چیجوری دلشون میاد پاره تنشون رو پدر و مادرشون رو یه همچین جاهای تنها بزارن و برن.عصبانیشاکی نمیدونم چی بگم. خلاصه عصری هم برگشتیم ساری و شما هم کل راهو خوابیدی.خواب متاسفانه یادم رفت رم دوربین رو با خودم ببرم و فقط همین چندتا دونه عکس تو حافظه دوربین جا شد.غمناک دوست دارم عزیزترینم. محبت

تو راه رفت : سوادکوه.

 

 

 

دختر خاله های بامزه. هرکاری کردم وایسی کنار آیلین ازتون عکس بندازم همش میخواستی فرار کنی شیطون بلا.دلخور

 

 

 

بابایی مهربون برای آیلین جونم پیرهنی که تنشه و برای شما اینارو خرید.

مامان فریبا هم یکی یدونه عروسک براتون خرید که عکسشو بعدا برات میزارم.

دستشون درد نکنه بابا و مامان مهربونم.بوس

 

 

 

امروزم که عمه فهیمه مهربون با کلی خوراکی اومده پیشمون تا حسابی خوش بگزرونیم.چشمک

اینجا هم عمه جون شما رو بسته به کولش برای اولین بار تا من جارو برقی بکشم شما هم کلی استقبال کردی و خوشت اومده بود.خندونک

 

 

پسندها (4)

نظرات (2)

Mobina
19 خرداد 93 2:10
هر جا که من هستم تو نیستی هر جا که تو هستی ، من نه ! شده ایم آدم برفی و آفتاب مگر نارنج وُ بهار عیبی داشت ! جغله خانوم دلم قد سر سوزن برات شده ...
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون مبینای عزیزمون. مثل همیشه زیبا.
Mobina
22 خرداد 93 22:55
هزار سال هم بگذرد نگاهت، غافلگیرم می کند.. تو در هر لحظه، هزار اتفاقی ... + اینروزها حالم خوب نیست با دستای کوچولوت رونیا ، عشق کوچولو برام دعاکن ...