اولین آبتنی سال 93 .
گل گلیه مامان امروز تصمیم گرفتیم شمارو ببریم دریا تا با باباحجت یکم آبتنی کنین. کلی برات وسایل جمع کردم از حوله و پوشک استخری گرفته تا عینک و کلاه و صد البته کرم ضدفتاب spf 50 تا مبادا خدای نکرده پوست لطیف و پنبه ایت بسوزه. خلاصه اول خواستیم بریم دریا که مامان فریبا زنگ زد و گفت عمه ها همه رفتن باغ بابایی شما هم بیاین نهار بخورین بعد برین دریا .ما هم دیدیم اگه اون موقع یعنی ساعت 2 بعدازظهر بریم دریا حسابی جزغاله میشیم تصمیم گرفتیم بریم باغ یه نهار بخوریم یکم که هوا خنک تر شد بریم دریا. خلاصه بعد نهار و یکم گپ و گفت با عمه ها و بازی شما با اسرا جون رفتیم دریا مثلا برای آبتنی ولی دخترک شیطون من اصلا حاظر نیود بره تو آب و حسابی میترسید وقتی هم که باباحجت شمارو تو بغلش برد تو آب همش جیغ میزدی و نمیموندی واسه همین همه نقشه هامون نقشه برآب شد و بابایی بیچاره تنهایی رفت شنا و من و شما و اسرا جون تو ساحل یکم شن بازی و یکم توپ بازی و ... مشغول شدیم تا بابایی تنی به آب بزنه و برگرده. بعدشم که یه بستنی دبش خوردیم و راهی خونه شدیم شما هم که ماشاالله کل راهو خوابیدی و ما خسته کوفته شما حسابی سرحال رسیدیم خونه دیگه دیدیم اینججوریه و با وجود شیطونکی مثل شما نمیتونیم بخوابیم شما و باباحجت رفتین حموم و منم به کارای خونه رسیدم. الانم که عین فرشته ها خوابیدی عشقم . با اینکه ابتنی نکردی ولی فکر کنم بهت خوش گذشت و دریا رو دوست داشتی خلاصه که امروز هم با وجود شما کلی خوش گذشت و خاطره شیرینی برامون گذاشت. دوست دارم فرشته نازم .
اولین آبتنی سال 92: رونیای 6 ماهه
اولین آبتنی سال 93 : رونیای 15 ماهه.
دخترک در دیدار با دریا:
آلرزی به کلاه عوووود کرد دوباره:
موش نخورتت
آلرزی به عینک کلاه و کلا هر چیز اضافه ای دخترکمون رو اذیت میکنه:
بس که راه میرفتی و نمیشد ازت عکس انداخت گذاشتیمت تو این چالههه و نقت دراومد
دیوونم کردی مامان .... این عینکو نزززززززززززززززن
مذاکرات پدر دختری برای رفتن به آبتنی.
وقتی مذاکرات نتیجه نداد و دخملی به ساحل برگشت.
این کامیون هم مال یه پسربچه بیچاره بود که عملا شده بود مال شما و بیچاره حق نداشت نزدیکش بشه چون با یک صدای جیغ مهیب از جانب شما رو برو میشد بنابراین من و باباحجت تصمیم گرفتیم به دلیل علاقه وافر شما به کامیون یدونه برات بخریم تا بچه های بیچاره هم بتونن با مال خودشون بازی کنن.در اسرع وقت خریداری میشود .دلیل کوتاهی تا این لحظه هم تصور اشتباه ما بود که دخترها از این چیزها دوست ندارند
تا گذاشتیمت این تو عکس بندازیم شروع کردی گریه .نمیدونم چرا
اینجا داری دستاتو نشون میدی که شنی شده
باز هم کامیون بازیت گرفت.
اینجا هم عین شاهزاده ها بغل اسرا لم دادی رو به دریا و شیرتون رو میل میکنین. البته که شاهزاده ای شما. شاهزاده بی چون و چرای دل ماااااااا
از اسب سواری هم خیلی خوشت اومده بود و همش خودتو بالا پایین میکردی و مثلا میگفتی پیتکو پیتکو.
و باز هم ....
بیچاره تا اومد دست به کامیونش بزنه برق سه فاز گرفتش: ( قیافه رونی دیدنیه که چقدر عصبانیه)
اینم عکسای باااغ:
الهی من قربونت برم که عکست از پشت هم دیدنیهههههههههه
مگه میشه باغ بیایم و گوجه سبز نخوریم
قربون اون صورت عروسکیت عروسک خوشگلم:
فدات بشم من اینجوری بغض نکن عشقم. کش کلاهت گیر کرده بود به گردنت و ....
گل در اومد از حموم ....این حوله جدیدته که از تهران برات خریدم .قبلیه ماله نوزادیت بود که دیگه خیلی کوشمولو شده بود.مبارکه عشقم
ا عکس سه ماه و نیمگیه خرگوش کوچولو تو حوله قبلی:
نازنینم بعد یه روز تعطیل و یه حموم جانانه
خدایا شکرت بابت این روزهای خوب.