روزانه های دی ماهی دخترک.
روزانه های دی ماهی دخترک. 
سلام به گل نازم .عشق مامان که کم کم داری 3 ساله میشی به همین زودی. طبق معمول هرسال درگیر کارای تولدتم کم کم و شما هم که ماشالله همش در حال سوال پرسیدن و حرف زدنی . البته با خودتم خوب سرگرم میشی و بازی میکنی هرروز کلی اسباب بازی میاری تو حال پخش و پلا میکنی و بازی میکنی و آخر شب با هزارتا غرغر جمعشون میکنی خیلی حواست جمعه و منتظری یه کلمه جدید از دهنمون دربیاد تا حفظ کنی و به جاش ازش استفاده کنی. اصلا نمیتونیم جلوت صحبت کنیم. ماشالله این روزا غذا زیاد میخوری و باید از جلوت بردارم گاهی اوقات. همچنان پوشکی و اصلا علاقه اای به دسشویی رفتن نداری حتی با رشوه سرسره که مامان فریبا بهت داده. خوراکی مورد علاقت این روزا آدامس موزیه. دیگه سر لباس پوشیدن خیلی کمتر اذیت میکنی و تقریبا باهاش کنار اومدی. با بستن موهات کهکتملا کنار اومدی و این روزا تل هم میزنی که از عجایبه .کلی هم از دست حرف زدنت میخندیم که متاسفانه یادم نمیاد شیرین زبونیاتو واقعا حیییف. یکیش همین دیشب بود که یادم مونده بهت گفتم رونیا بخواب دیگه بعد شما گفتی اول تو بخواب منم گفتم نه شما باید اول بخوابی بعد من که یهو گفتی با من لجبازی نکن !!!!
و بریم سراغ یادگاری های دی ماه 94:
بابانوئل خوشگل من.
بزار ببینم ساعت چنده ؟؟
پارک زمستونی:
این میز توالتو عمه برای تولدت خریده بود و تازه برات بازش کردم کلی دوسش داری .
خانوم خانوما تشریف میبرن شهربازی:
چرخ و فلک سواری شدی کلی ترسیدی دست منو ول نمیکردی :
بعدشم شام مرغ کنتاکی عشقت:
میریم پیش دوقلوها و کلی خوشحالیم:
باغ و اینبار با بیل و چنگک ای که مامان فریبا برات خریده:
من و نفسسم :
اینجا شب میخواستی بری پیش مامان فریبا بخوابی شیشه شیرتم برداشتی ولی بازم نخوابیدی و یه ساعت بعد گفتی میخوام پیش مامانم بخوابم 
جنگل زمستونی و رونیای خوشحاااااال :
وقتی مامان ذوق هنریش گل میکنه:
و پرنسس کلی ذوق میکنه:
بازم پارک :
یکم رابطتت با سرسره بهتر شده و دوباره از کوچیکاش شروع کردی :
پرنسسسم:
میریم تولد زنعمو :
شیرین ترین لبخند دنیااااااااااااا
فرشته ناااز من:
