فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

آخرین شب هفت ماهگی و شروعی برای اقدامی بزرگ...

1392/7/30 18:04
نویسنده : مامانیه رونیا
281 بازدید
اشتراک گذاری

گل مامان دیش آخرین شب از هفت ماهگی شما بود و اگه خدا بخواد امشب جشن 8 ماهگیتو میگیریم.هورا ولی  دیشب در یک اقدام شجاعانه تصمیم گرفتم شمارو تو اتاققت بخوابونم. نگرانوقتی خوابیدی بغلت کردم و بردم گذاشتم تو تختت تو اتاق خودت. کلی بالا سرت نشستم وقتی مطمئن شدم خوابت عمیقه اومدم تو اتاق خودم. بابا حجت هم تو حال خوابید و گفت مطمئنم نصفه شب میاریش پیش خودت من همین جا میخوابم .نیشخند اومدم تو اتاق و یه نیم ساعتی با لپ تاب ور رفتم تا اگه بیدار شدی بیارمت پیش خودم که شما همچنان خواب بودی. بگم که تو اون نیم ساعت 20 بار اومدم تو اتاق سرک کشیدم چشمک بعش دیگه اومدم که بخوابم ولی مگه خوابم برد هرچی اینور اونور کردم دیدم نمیشههههههههههه جات بدجوری خالی بود کنارم عزیزمممممممممممممممممممممممممبغل دیگه بعد نیم ساعت تصمیم گرفتم خودمم بیام تو اتاق شما بخوابممممم. آخیش اینجوری بهتر بود حداقل از دور میدیدمت و دلم شورتو نمیزداز خود راضی ولی اونم یه ساعت تونستم تحمل کنم و خلاصه بعد دوساعت دوباره باهم برگشتیم تو اتاق ما و خوابیدیم تا صبحححححححححححخنده وقتی باباحجت گفت چرا برگشتین تو اتاق گفتم برای شب اول دو ساعت کافیه خندهولی ایشالا از این به بعد میخوام تو روز هم تو اتاق خودت بخوابونمت و کم کم عادت بدم شبا هم یه ساعت یه ساعت اضافه میکنم امیدوارم خدا هم کمکم کنه آخه دل کندن از شما حتی تو خواب هم خیلی سخته گل دخترمممممممممممممممممبغل

اولین شبی که برای دو ساعت تو تختت خوابیدی:

 

رونیاااااا

 

اینم امروز بعدازظهره که از حموم اومدی و کلی شیطونی و ورانداز کزدن دورو برت بالاخره خوابت بردددددددددد(بعد 1 ساعت وول خوردن)اوه

 

رونیاااااااااا

 

رونیااااااااااا

 

رونیاااااااا

 

و بالاخرهههههههههههههه...

 

رونیااااااااااا

 

خدایا هزاران بار شکر.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم مامان شاینا
30 مهر 92 18:17
روجا ی عزیز منم مثل شما بودم تا صبح بالا سر شاینا بیدار بودم شب بدون دخترم خوابم نمی برد چند شب تو اتاق خودش خوابیدم و بع کم کم دوریش رو تحمل کردم الان عسلم دیگه تنها می خوابه امیدوارم رونیا جون و شما هم این دوری رو تحمل کنید


ممنون عزیزم. امیدوارم منم بتونم و کم نیارم دیشبم تا 5 و نیم بیدار بودم بالاسرش و بعدشم اوردم پیش خودم . ههههههه