پایان 10 ماهگی/ ورود به 11 ماهگی.
هر انسان لبخندی از خداست و تو زیباترین لبخند خدایی.
فرشته کوچولوی من اولین ماهگرد دورقمیت مبارک.
عروسک خوشگلم این ماه برای اینکه ماهگردت با شب یلدا یکی میشد و تو اون شلوغی نمیشد جشن گرفت یه روز زودتر ماهگردتو گرفتیم . این ماه خواستیم بریم بیرون و 3 تایی جشن بگیریم. امروز برای نهار رفتیم سفره خونه نیاوران تو جاده دریا و که من و بابا حجت قبل شما خیلی میرفتیم اونجا و دیزی های عالیی داشت. خلاصه رفتیم و تو اون هوای ابری و بارونی حسابی بهمون چسبید و البته شما هم کنار ما کلی دیزی میل کردین.بعدشم با کیکت کلی عکس انداختیم البته به هزار زووووووور و دردسر .چون دیگه اصلا یه جا بند نمیشی که با کیک عکس بندازی و همش میخوای کیکو چنگ بزنی.البته از عکس بالا پیداست که موفق هم بودی. بعدش راهی بهشهر شدیم و اونجا تا خواستم عکسهارو به عمه فهیمه نشون بدم دیدم هیچ کدوم از عکسهای امروز نیسسسسسسسسسست. انقدر گیج و کلافه و عصبی شدم که ...خلاصه اونجا چندتا عکس انداختیم که بدم نشد ولی به پای اون عکسها تومحیط باز نمیرسید واقعا حیف.
اینم پرنسس 10 ماهه من:
قربونت برم که خیلی اتفاقی لباست ست کیکت شده بووووود
همه نفسهای عمرم بدرقه نفس کشیدن توست دخترکم:
بقیه عکسها بدو ادامه مطلب:
برای اینکه حواست از کیک پرت شه عمه گوشیشو داد بهت و شما هم همش الو میکردی باهوش کوچولووووووووووو:
قربون خنده هات که از هر عسلی شیرین تره.
و مراسم انگشت کاری کیک توسط شیطون کوچولوی شکمو...
اینم قابل شمارو نداره. بابا حجت زحمت کشیدن. و بازهممم باتری خوره. بیچاره شدیم انقدر باتری خریدیم و تموم شد خریدیم و ....
الهی هرکجا هر لحظه نگهدار عزیزم باش.