رونیا در آستانه 11 ماهگی.
سلام عشق کوچولوی مامان.عسل مامان دو روز لپ تاب نداشتیم و داده بودیم یه آپ دیت حسابی بشه و واسه همین این پست رو الان میزارم. این روزا حسابی درگیر کارای تولدتم و چون چندتا از کاراشو از جمله درست کردن کلیپ و گیفت هارو و لباست رو خودم دارم انجام میدم خیلی سرم شلوغه از یه طرف هم تم تولدت رو میخوام سفارش بدم ولی دوست دارم عکس آتلیه یکسالگیت رو تم باشه باید زودتر لباست آماده بشه تا بریم آتلیه و البته خودم کار دامنشو تموم کردم و مونده بالاتنه اش که کاره عمه فاطمه است .از یه طرف هم مامانبزرگم حالش زیاد خوب نیست و امیدوارم خدای نکرده .... .تو روزهای آخر ده ماهگیت حسابی شیطون و بازیگوش شدی و کلی هم کارای جدید یاد گرفتی.عروسک خوشگل مامان الان یاد گرفتی لی لی حوضک بگی البته اداشو در بیاری.هیس کردن یاد گرفتی. فوت کردن یاد گرفتی. چشمک زدن هم یاد گرفتی و دو قدم هم که راه میری و البته اگه یه دستت رو نگه داریم حسابی پیاده روی میکنی.به شدت به من وابسته شدی و عملا هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و همش تو خونه باید به شما سنجاق باشم حتی دستشویی هم که میرم کلی گریه میکنی تا بیام بیرون.عاشق سمنو و هانی اسنک شدی خیلی دوسشون داری که هردوشون میان وعده های خوبین.تا کلید میبینی میری سمت در و میخوای بکنیش تو قفل که دستت نمیرسه باهوش کوچولو.هر چی دستت باشه تا بگم بزار رو سرت ممیزاری. تا میگم رونیا تلویزیون ببین نگاه میکنی و این یکی از شیوه های غذا دادن به شماست .تا میگم رونیا لالاکن سرتو میزاری رو بالش و مثلا لالا میکنی.قربونت برم که انقدر باهوشی. آره گفتن رو هم یاد گرفتی البته با سر تکون دادن نشونش میدی و اصلا حرف نمیزنی.فقط تنها کلمه ای که میگی اهه. البته دو روزی هست که بهم( ما )هم میگی فکر کنم میخوای بگی مامان.عاشق شبکه پرشین تونی مخصوصا تبلیغاتش که از جلوش جم نمیخوری و منم سو استفاده میکنم کلی غذا و ویتامین بهت میدمو در آخر دخترکم در آستانه یازده ماهگی تا ازش میپرسیم چند سالته با انگشتش 1 رو نشون میدهههههههههههه تا بوسه بارونش کنیممممممم
اینم چندتا عکس از این روزهای آخر ده ماهگیت.
یکشنبه که رفته بودیم دریا برای نهار.
توی رستوران آهنگ شاد گزاشتن و دخمل منم شروع کرده بود رقصیدن.
پدرانه:
بعدازظهر هم خاله افسانه و ایلین جون یه روزه برای دیدن مامانبزرگ اومده بودن که ماهم رفتیم دیدنشو.
این هم محبت از نوع آیلینی.
شبشم رفتیم بهشهر که تولد زنعمو بود:
هانی اسنک خورون:
هیییییییییییییییس!!!!
وقتی بهت میگیم رونی خاموش نکنیاااااااااا .این شکلی میشی و کارتو میکنی
کارت دیگه به دکمه های تلفن هم کشیدهههههه:
سمنو خوشمزه است ؟؟؟؟؟
با باباحجت رفتین پیاده روی:
و فرشته نااااااااااااز لالا کرده:
تمام دنیای منی دخترم: