متفرقه های نیمه اول 21 ماهگی.
یه شب که با خاله صبا اینا رفتیم نیاوران برای شااام.
نون رو میزدی تو آش و میخوردی.
وقتی خوابت میاااد :
این اولین باریه که خودت درخواست کردی از پله ها بری پایین:
اینم وقتی خودت میری از پله بالا و خوشحالی:
هر پاگرد هم برای خودت دست میزنی.
اینم دو سه شب پیشه که رفتیم برای تولد باباحسن بهشهر:
عجب بادکنکی بود خدایی با اینکه روش مینشستین و چنگش میگرفتین ولی بازم نترکید
تلد تلد (تولد تولد )
ناخنک رو طبق معمول شما شروع کردی و ....
بعد هم دوقلوهااااا:
اجازه نمیدادی کیکو ببرن ببرن:
به ظرف خالیشم رحم نمیکردی:
یکمی هم نانای ناننای
اینم یه عکس بامزه از پسرعمو
اینم یه شب دیگست با دوقلوها:
پادشاه نشستن و دوقلوها هل میدن:
عروسک خانوم در حال نقاشی:
اینم موش موشیه خوش تیپم:
کلی ذوق لاکتو کردی:
تورا همچون مسیحا تو را همچون اهورا
از زمین تا آسمانها
دوست دارم
میپرستم.