فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

فرشته 21 ماه و 21 روزه این روزها ...(اولین جمله )

1393/9/22 0:18
نویسنده : مامانیه رونیا
571 بازدید
اشتراک گذاری

موهای ابریشمی دخترکم که از بهشت با خودش آورده بود دیگر بافته میشود و دل من و پدرش را به غش و ضعف می کشاند.بغل

 

 

 

سلام به عشق خودم.بغل دردونه 21 ماهه من که این روزا بلبل شده و همه چی میگه .کلی شیرین زبونی میکنی این روزا که بعضیاش واقعا خنده داره و کلی از دستت میخندیم عشقم.خندونک

یه سری از شکر پاشی هات رو برات میزارم عسلم تا جایی که ذهنم یاری کنه البته : دودو ( جوجو ) / دا ( رجا) / دت ( حجت) / صبا ( صبا) / مونی (مجی یا همون عمو مجتبی) / منا (مهتا) / تسی (ترسید یا همون ترسیدم ) / بنی ( پنیر) / عسی (عسل) / نین (نون ) / منه (مال منه) / دااات ( ساعت) / دیف(کیف) / بوخ(بوق)/ داخ(داغ) /سده (سرده)/ اخ (یخ)/ دتر( دکتر) / نخوا(نخواب) / باشو( پاشو) / بادی(بازی)/ شین(بشینم)/ نشی(نقاششی)/ ناخو(ناخن)/ عزی( عزیز)/ بده (بد)/تلد تلد (تولد تولد )/ ال ال (قلقلک)/پر پر ( بپر بپر)/ دایای(دربیار) /شبال( شلوار) و خیلی کلمه های دیگه خیلی خوب و بجا بکار میبریکه ذهنم یاری نمیکنه عشقم. 

و بالاخره اولین جمله  رو هم گفتی و اونم این بود : دوتور بده !!!!!! ( دکتر بده).سکوتتعجبتشویق

کلی کارای بامزه میکنی .یه روز داشتی با یه توپ کوچولو بازی میکردی که قل خورد رفت پشت میز تلفن و هی رفتی نگاه کردی و باحسرت یهو گفتی اب بابا ( ای بابا)!!! خنده

بابا داشت باهات گرگ بازی میکردی یهو ترسیدی دوییدی پیش من و گفتی تسیییی (تسیدم)!!!خندونک

به خاطر یبوستت انار بهت نمیدم یه بار که رفته بودیم خونه عموم اینا یه تیکه اناز بود برداشتی و تو راه برگشت خوردی تموم شد دفعه بعدی که سوار ماشین شدیم تا با خاله صبا نشستی تو ماشین یدونه انار دیدی و سریع گذاشتی دهنت من و خاله هم فکر کردیم نکنه سکه ای چیزی گذاشتی دهنت سریع انگشت کردیم دهنت و شما هم نمیدادیش یهو اعصابت خورد شد و با اعتراض تو اون حال گفتی انانــــــه (اناره)!!خنده

جای پشه خوردگیات رو نشون میدی و میگی اوف بعد میگی بشه (پشه ) تا من بگم کله پشه رو میکنم و شما بخندی!چشمک

وقتی بهت غذا میدم برای قاشق بعدی اگه دهنت پر باشه میگی دایییییییییییییی(داری).این رو از اونجایی یاد گرفتی که چون همیشه موقع غذا خوردن در حال رفت و آمدی و نمیشینی برای هر قاشق باید صدات کنم و وقتی میدیدم دهنت پره میگفتم خوب حالا داری تو دهنت از اونجا این داری رو یاد گرفتی.تشویق

یه بارم غذا نمیخوردی گفتم اگه نخوری سی دی رو خاموش میکنماا شما هم گفتی خب. بعد من خاموش کردم و شما گفتی آهااااااااااااان !!!خندونک اینم از اونجایی یاد گرفتی که من اکثرا حرفمو گوش نکنی میگم آهان حالا خوب شد؟؟ 

این روزا با دختر همسایمون اسرا جون که یه سال از شما بزرگتره حسابی جور شدی و هر وقت حوصلت سر بره میری خونشون ویا بخوان برن تو پارکینگ میان دنبالت شما رو هم ببرن. 

دیگه سی دی گذاشتن رو یاد گرفتی و خودت برای خودت سی دی میزاری خیلی هم متنوع انتخاب میکنی.سکوت

بزنم به در و تخته غذا خوردنت از وقتی خوابت تنظیم شده و شبا زودتر میخوابی خیلی بهتر شده. صبحانتو خودت انتخاب میکنی از بین ( تخم مرغ /پنیر/حلوا ارده /کورن فلکس/ عسل) البته اکثرا پنیر رو انتخاب میکنی.آرام

هوش چینت رو خیلی خوب یاد گرفتی و همشو درست میچینی اگه یه موقعی یکیش اشتباه بشه سریع میگی نه نه نه و دوباره میزاریش جای خودش.تشویق

این روزا سعی میکنم پستونک رو زیاد جلو چشمت نذارم  .عجیب وابسته شدی.خطا

تا یه نفر رو میبینی که دوسش داشته باشی کلی ذوق میکنی و جیغ میکشی و الکی میخندی و تند تند میگی دلام دلام (سلام) و دستت رو میبری جلو که دست بدیبوس

این روزا چون هوا سرده میبرمت پارکهای سرپوشیده که حسابی بهت خوش میگزره اوایل فقط تاب بازی میکردی ولی آخرین باری که رفتیم همه بازیهاشو دوست داشتی و با آهنگی که پخش میشد هم کلی نانای میکردی به جای بازی.خندونک و از اونجایی که مهتا جون اومده بیشتر میریم پیششون تا شما وروجکها بازی که چه عرض کنم آتیش بسوزونین. دلخور

برای لباس عوض کردن همچنان مکافات داریم و حاظری بیرون نری ولی لباس نپوشی.تا کیف لوازم آرایش رو دستم میبینی با ذوق میای میگی ددر.منم میگم آره بریم لباس بپوشیم بریم ددر .بعد میگی نه .میگم نمای میگی نه!!!!سکوت

البته اینم بگم این روزا خیلی بیشتر میشه با حرف زدن قانعت کرد و کلا بچه حرف گوش کنی هستی .خیلی جاها که لج میکنی اگه باهات صحبت کنم و قول چیزی رو بهت بدم سریع قبول میکنی و خبری از لج دیگه نیستتشویق.البته منم حتما به قول داده شده عمل میکنم حتی اگر بستنی تو یکی از سردترین شبای ساری باشه!!!سکوت

زیاد درگیر گوشی و گوشی بازی نیستی ولی جدیدا علاقه پیدا کردی فیلمهای خودتو تو تبلت ببینی به تبلت هم میگی تبه خنده. البته عاشق گوشیه مامان فریبایی و اگه از کیفش بیرون بیاد باید دست شما باشه حتما هیچ رقمه رضایت نمیدی تو این مورددلخور.

تو این ماه خیلی بهم وابسته شدی و همش چسبیده به منی اکثرا تقاضای بل(بغل) داری یا خودت میای محکم بغلم میکنی و بوسم میکنی و ناسی ناسی میکنی. فدای مهربونم بشم آخه .یه کار جالبم از من یاد گرفتی که من وقتی محکم بغلت میکنم میگم خداااااااااااا چقد کیف میده الان شما هم میای بغلم میکنی و میگی خوداااااا( خداااا) بغل

دیگه ذهنم یاری نمیکنه نازگلکم.امشب یکمی تب کردی نمیدونم چرا امیدوارم زود خوب شی و چیز مهمی نباشه و برای دندونت باشه. خطادوست دارم عسلم.محبت

یه چندتا عکس متفرقه هم هست از این روزها که برات میزارم عشقم.بوس

 

جمعه هفته پیش بعد از آتلیه یه قرار ملاقات با همکلاسیهای دانشگاه بعد از چندین سال داشتیم که به اصرارشو شما رو هم بردم:

 

 

شما و آرنیکا جون دختر ناز یکی از همکلاسیهام:

 

 

مراحل سی دی گذاری:دلخور

 

 

 

 

 

 

 

خانومی خسته شده اینجوری تماشا میکنه:

 

 

غش و ضعف بازی برای لباس بعد از بیرون رفتن از در هم همچنان ادامه دارد بدبو

 

 

یه شب که بعد از مدتها به سرم زد پیتزا درست کنم و به خاطر شما همه چیزش طبیعی بود .پیتزا قارچ و گوشت: کلی هم دوست داشتتی عشقم:

 

 

مراسم رقص و پایکوبی توسط سه وروجک در منزل باباحسن سکوت

 

 

 

دختر شاه پریون عین ملکه ها نشسته تا دوقلوهای بیچاره هلش بدن سکوت

 

 

 

 

طلاخانوم جدیدا یاد گرفته خودش یافا رو پوست کنه و عاشق این کاره و همچننین عاشق یافا البته بدون هیچ گونه زخمی کردن خود یافا.اگه به رونیا بود شاید در روز ده تا یافا رو میخورد بس که دوست داره:

 

 

 

 

 

عسل خانوم از اینکه عمو مجی اومده دنبالش خوشحاله و میخنده و دلام دلام میکنه خندونک

 

 

 

این کلاه هم اثر هنری پنجم از مامان رجاست راضی

 

 

 

بیچاره اسرا از دست این مهتا و رونیا: 

 

 

اومدی کنارم نشستی و دستمو گرفتی داری سی دی میبینی بوس

 

 

عشق یافا:

 

 

این جا اولین باری بود که خودت بدون اینکه من پیشت بشینم و باهات بازی کنم رفتی سراغ لگوهات و این برجو ساختیتشویق

 

 

فان پارک با مهتا جون:

 

 

داری نانای میکنی:

 

 

 

 

قربون اون موهای ابریشمیت بشم من که انقدر بلند شده فرشته ناااازم.وای که چقدر انتظار این موهارو کشیدم بغل

 

 

فدای قدوبالات عروسکمبوس

 

 

عسل خانوم متشخص دارن تشریف میبرن برای مراسم شله زرد پزون عمه مامیشون که اینجور خوش تیپ کردنبوس

 

 

عسل خانوم کنار دیگ نذری:

 

 

 

دوتا پرنسس ها :

 

 

دعای من برای سلامتی شما و همه نی نی ها در این شب چهلم امام حسین(ع).

انشاالله.

بعد نذری هم رفتیم سر باغ هانیه اینا که از صبح یواشکی اومده بودن ساری و به مامان فریبا نگفته بودن و منم مامان فریبا رو بردم پیششون حسابی سورپرایزش کردم..بعدشم که رفتیم خونه مامان فریبا .

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سمیه
24 آذر 93 15:55
سلام دوستم.خدا پرنسس کوچولوتو حفظ کنه خیلی نازو ملوسه. منم یه رونیکا خانم 19 ماهه دارم. از ساری. همیشه شادو خوش باشید
مامانیه رونیا
پاسخ
همچنین پرنسس شمارو
مامانی معین
26 آذر 93 9:36
عاشق این دخمل خوشگلم من . از طرف من 1 بوس گنده از لپهای خوشگلش بکنین