باز بهمن ماه و بازم شرمندگی مامان ...
عروسک نازم باید مامان رو ببخشی به خاطر دیر آپ کردن وبلاگ و همچنین کم عکس انداختن از این ماهی که توشیم. خب دلیلشم معلومه نزدیک شدن تولد شما که دوست دارم همیشه به بهترین نحو برگزار بشه واسه همین دست تنها با یه وروجکی مثل شما وقتی برای عکس انداختن و آپ کردن نمیمونه متاسفانه .چندروزی هم درگیر ویروس شما بودیم که تنت تمام جوش های ریز زده بود و علاوه بر اون کلی بداخلاق شده بودی و البته همچنان هم هستی ولی کمتر . خلاصه این چندروز اخیر تا تونستی گریه کردی و مارو زدی و جیغ و لجبازی ماهم گذاشتیم به حساب مریضیت و همش نازتو کشیدیم ماهکم. فردا هم وقت آتلیه داریم امیدوارم که همکاری کنی عشقم. تو این هفته البته کلی گشت و گزار داشتیم از فروشگاههای جاده کناره بابلسر تا رستوران دارکوب و بهشهر و دوبارم هوا خیلی عالی بود عین بهار رفتیم پارک یه بار مهتا جون و یه بارم دیروز تنهایی رفتیم که حسابی حال کرده بودی و روی تاب چشماتو میبستی و ریلکس کرده بودی حسابی تو یه هوای بهاری که مزش هنوز زیر زبونت بود که تا امروز از خواب پا شدی گفتی بریم پارک که من گفتم هوا بارونیه سرده نمیشه بریم سریع رفتی سوییشرت و کلاه آوردی که بریییییییم. دوست دارم عشقکم .همین یه دونه عکس رو تو این 5 روز ازت انداختم که مربوط به پارک دیروزه .شرمنده مامانجووون