عیـــــــــد قربان.
عسل مامان امسال عید قربون چون عموی من عزادار مادرخانومش بود بابایی تنهایی گوسفند گرفت و رفتیم باغ .شما صبح زود بیدار شدی و به بابایی زنگ زدی میگی من بیدار شدم بیا بریم باغ.اونجا هم کلی بازی کردی و یه دوساعتی هم تخت خوابیدی و کبابی هم بر بدن زدیم و غروبم مهتا اومد پیشت و حسابی خوش به حالت شد.شبشم رفتیم بهشهر .اون شب چون دوستامون خونه ما بودن و تا صبح نمیخواستیم بخوابیم شمارو گذاشتم پیش مامان فریبا که بخوابی اونجا که اصلااااا بهونه نگرفتی و صبحم به زور اومدی خونه. ینی همچین دختر وابسته ای دارم من
پیش به سوی کباب خوری
عکس از نوع اینستا
ای جون منی
فلش بکی به عید قربون های قبلی :
سال اول نی نی فینگیلی من
سال دوم : نی نی جون ناز من
سال سوم : نی نی جون قرتی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی