اولین عید قربون رونیا جونی.
فرشته کوچولو اولین عید قربونی که تجربه میکنی مبارکککککککککککک.
عسل عید قربون عمو ها و بابایی گوسفند میخرن و خونه مامانبزرگ من قربونی می کنن و همه اونجا جمع میشیم. امسال هم طبق سالهای گذشته ساعت 11 صبح منتظر شدیم تا شما بیدار شی و بریم اونجا .ولی امسال یه فرق خیلی خیلی بزرگ با سالهای دیگه داشت اونم حظور سبز شما بوووووود.
اونجا کلی اتیش سوزوندی و کباب خوردی و غذا نخوردی و از این بغل به اون بغل شدی و همه برات کلی غش و ضعف میکردن بس که نااااااااااازی
اینم چندتا عکس از عید قربون 92 با رونیا جونی خونه مامانبزرگ و عمو:
گوشت خوری به سبک رونیا:
عروسکمممممممممممممممم
و بازهم لالایی های معجزه اسای عمه معصوم که تو اون شلوغی برای چند دقیقه ای شمارو خوابوند.
بعد از نهار با خاله صبا و عمو مجتبی رفتیم سر باغ و از اونجا رفتیم بهشهر دیدن مادر جون اینا برای عید. و شما از وقتی از خونه مامانبزرگ حرکت کردیم خوابیدیییییییییییییییییییی تا خود بهشهرررررررررررررر.فدات بشم که اونجا انقدر سروصدا بود که نمیتونستی بخوابی و حسابی خسته بودی که اینقدر خوابیدی .
هیسسسسسسسس .فرشته ام خوابیده
شبم که برگشتیم خونه و بازهم طبق معمول یوبس بودی و برات شیاف گذاشتم و دوباره با کلی جیغ و گریه پی پی کردی انقدر اذیت شده بودی که کلی عرق کرده بودی و واسه همین با باباحجت فرستادمت حموم و الان داری آتیش میسوزونی و نمیخوابی.و بابا حجت داره باهات بازی میکنه و از خوشحالی داری جیغ جیغ میکنی انگار نه انگار که ساعت 2 صبحه. ایشالا همیشه همینجور خندون باشی و هیچ وقت گریتو نبینم عزیز دلم .خدایا این مشکل یبوست دخترم هرچی زودتر خوب شه و همیشه لباش خندون باشه به همین روز عید.
خدایا هزاران بار شکر.