پشت صحنه کریسمس!!!
عروسکم میخوام از یکم از پشت صحنه اون عکس بابانوئلت بگم. سه شنبه غروب من و عمه فهیمه باهم رفتیم بازار برای خرید پارچه و خز برای لباس بابانوئلت.هوا هم خیلی سرد بود و شما رو گزاشتیم پیش باباحجت .خلاصه از اونجایی که باباحجت بیشتر از نیم ساعت نمیتونه شمارو نگه داره همه خریدامونو زودی انجام دادیم و برگشتیم خونه. حالا مونده بود انتخاب مدل لباست که بعد کلی گشت زنی تو اینترنت من و عمه فهیمه تصمیم گرفتیم برای شما یه پبراهن و کلاه بدوزیم. حالا هردومونم اولین بار بود که خیاطی میکردیم و چرخ هم نداشتیم. خلاصه بعد کلی تلاش و خستگی موفق شدیم این لباس خوشگل رو برای شما بدوزیم. کلی هم به خودمون افتخار کردیییییییم.چون وقت نداشتیم بگردیم برات جوراب شلواری رنگ پارچه ات پیدا کنیم مجبور شدیم یه جورااب بزرگونه بگیریمو برات درز بگیریم تا بشه جوراب شلوارییعنی همچین عمه و مامان خلاقی داریاااااااااااااصبح چهارشنبه تازه از خواب بیدار شدی و منم دیدم بهترین فرصت برای عکس همون موقع است. خلاصه لباساتو تنت کردیم و رفتیم پارکینگ.ولیییییییی مگه میزاشتی یه عکس درست حسابی بگیریم یعنی اون نیم ساعتی که پایین بودیم من و عمه به اندازه یه روووووز خسته شدیم و وقتی اومدیم بالا هردومون ولو شدیم.خانوم خوشکله تا بردیمت پایین اولا که اصلا راضی نمیشدی وایسی و همش میخواستی یا بشینی و رو زمین 4دست و پا بری یا بغلت کنیم. تا میزاشتیمت زمین هم شروع میکردی دست مالی برگ و خاک و بعدشم مستقییییییم دهنخیلی شانس آوردم مریض نشدی با اون برگایی که تا غافل میشدیم دو سوته میزاشتی دهنت.خلاصه دیگه کم کم داشتیم نا امید میشدیم که گفتم بزار یه بار دیگه امتحان کنیم و یه گلدون آوردیم کنارت و شما رو وایسوندیم و بعد کلی جیغ و داد از طرف ما که توجهت از برگ و خاک گلدون به ما جلب بشه تونستیم عکس استثناییمونو بگیریم.اینم عکسی که واقعا خیلی خیلی با زحمت گرفته شد.
عکسای شیطونی تو پارکینگ در ادامه مطلب: