روزهای پر مشغله مامان + اولین کلمه معنی دار رونیا.
سلام فرشته کوچولوی خوشگلممممممم.وای که چقدر دلم برای این دنیای مجازی با تو تنگ شده بود. بهمن ماهه و چیزی تا تولدت نمونده و دلیل غیبت چند روزه هم همین بود.مامان رو ببخش که دیر وبلاگتو آپ کردم آخه واقعا این روزا سرم شلوغ پلوغه.کلی کار رو سرم ریخته که نمیدونم کدومو انجام بدم.از درست کردن کلیپ و گیفت و تقویم گرفته تا خرید لباس و وسایل تزیینی و .... اونم همه این کارا و من تنها و یه وروجک شیطون 11 و نیم ماهه به اسم رونیا که حتی نمیزاره از کنارش یه وجب اونورتر برم. واقعا کار سختیه .از یه طرفهم میخوام همه جوره جشنت عالی باشه و دلم نمیاد کوتاهی کنم و از یه طرف هم تنهام و واقعا سخت میگزره برام این روزا.اکثر شبا وقتی شما ساعت 12 یا 1 میخوابی تازه شروع میکنم به کار از روبان پاپیون کردن گرفته تا دوختن لباست که اکثرا تا 4 یا 5 صبح بیدارم. اینارو گفتم که بدونی واقعا سرم شلوغ بوده تا مامان رو به خاطر دیر آپ کردن ببخشی عروسکم.حتی فرصت نکردم یه عکس از این روزات بندازم.شرمنده عشقکم.
حالا بگم یکم از کارایی که برات انجام دادم تا الان.
اول اینکه به عشق شما کلی خیاط باشششی شدم و لباس تم تولدت رو با کمک عمه فاطمه تموم کردیم.از اونجایی که شما اصلا از این لباس به خاطر تور دامنش خوشت نمیاد و همش غر غر میکردی دست به کار شدم و دارم یه لباس راحت تر هم برات میدوزم که این یکی فقط کار دست خودمه.ببین عشق شما چه کرده با من.کفش و گل سرت رو هم ست با لباست درستیدم و کلی خوشمل شد.البته این کفش و لباس فقط برای تم و عکس و آتلیه است چون راحت نیست .فکر کنم باید برای لباس دومت یه کفش بخرم.خلاصه این از تیپ پرنسس نازم برای تولدش.
دوم اینکه کادوی تولد یکسالگیت رو با هزار مکافات سفارش دادم و تو راهه و ایشالا تا یکشنبه میرسه دستمون.یه ماشین شارزی سفید خوشکککککککل که تا دیدم عاشقش شدم و از شیراز برات سفارش دادم .البته با کلی استرس و نگرانی از راه دور و سالم بودن و این حرفا .که جا داره از همکار خاله هانیه تشکر ویزه بشه که زحمت کشیدن و رفتن تا اونجا و صحت ماشین شما رو تایید کردن قبل ارسالش.میبینی عسلم همه برای شما سنگ تموم میزارن.
سوم اینکه کلیپ هایی که قراره تو جشنت برای مهمونا پخش بشه رو هم تقریبا تموم کردم و بگذریم که کلی ناشی بودم و خیلی طول کشید تا یاد بگیرم.بازم به عشق شمااااااااااااااااااا
چهارم اینکه در حال طراحی تقویمت هستم که به عنوان گیفت همراه با عکس شما قراره به مهمونا داده بشه.
و در نهایت امروز یعنی وقتی 11 ماه و 10 روزت بود رفتیم آتلیه یکسالگی. خیلی دودل بودم که بریم سها تهران یا همینجا بریم آتلیه که در نهایت به خاطر کمبود وقت و راه دور ترجیح دادم همینجا ببرمت آتلیه. بعد کلی تحقیق و پرس و جو رفتیم آتلیه بی بی که تخصصی کودک بود. ولیییییییییییییییییییییییییی ای کاش همون سها میرفتیم. واقعا پشیمونم. برخود با مشتری صفرررررررررر بود. اصلا خوشم نیومد .عکاسش هیچ تلاشی برای خندوندن شما نکرد و هیچ کدوم از عکسات یه خنده شیرین توش نیست.تازه همه اینا به کنار نه فایل غیر قابل چاپ میدادن نه اینکه فرصت کافی داشتیم برای انتخاب کردن .اصلا قابل مقایسه با سها نبود.تازه از همه بدتر اینکه برای 5 تا عکس که اونم فقط یکیش شاسیه گفته تا آخر اسفند طوووووووووووووول میکشه انگار میخوان آپولو هوا کنن.کلی اونجا با منشیش بحث کردم و سها رو به رخشون کشیدم تا گفت حالا شاید بتونیم شاسی رو برای روز تولدش تحویل بدیم.وای که چقدر حرص خوردم امروز.فایل قابل چاپ عکسها رو هم دونه 15000 اونم به صورت خام میفروختن.خلاصه کلی کفریم کردنا امروووووووووووز.مطمئنا دیگه غیر سها جایی آتلیه نمیبرمت عشق کوچولو.ولی چی بگم از خانومیه شما تو آتلیه که با اینکه اون لباس پفی زبر تنت بود ولی اصلا گریه نکردی و همش داشتی با تعجب به اطرافت نگاه میکردی. ولی متاسفانه اصلا نخندیدی.ولی بازم مهم نیست چون شما انقدر ماهی که همه جوره میدرخشیییییییییییییی.تو پست بعدی برات فایل عکسای خام یکسالگیت رو که خریدیم میزارم تا به یادگار بمونه.
امشبم تم تولدت رو سفارش دادم .عدد یک صورتی با عکس ناز شما.این مدلشه.
و اما در نهایت اینکه:
دیروز شما در سن 11 ماه و 9 روزگیت اولین کلمه معنی دار رو به زبون آوردی .آفرین گل مامان دیروز بعد چند بار که مامان فریبا عکستو تو خونشون بهت نشون داد و گفت نی نی شما هم پشت سرش نشون دادی و گفتی نی نی. من فدای او صدات و لحن حرف زدنتتتتتتتتتتتتتتتتتت عشق کوچولوی مامان.
دیگه واقعا چشام داره بسته میشه و میسوزه. سعی میکنم زودتر بیام و برات از یازده ماهگیت بنویسم.دوست دارم گل نازم.بووووووووووووس.
این چندتا عکس هم مال همین روزاست شیطون ناز مامان.بازم شرمنده به خاطر کمبود عکسها.
یعنی من فدای اون نگاه خواب آلودت که tv میبینی.
این روزا همش بالای مبلها سیر میکنی و دیگه از دست شما هیچی بالای مبل نمیتونیم بزاریم تازه خودمونم تا میریم بالای مبل میخوای بیای بالا.البته همچنان بدقلقی و بهونه گیر و همش داد و بیداد میکنی و گریه .حالا هی من میگم مال دندونه و ولی هیچ خبری از دندون هم نیست. ایشالا که مال همون دندون باشه و برات نمونه این بدخلقی.
هر کار کردم یه عکس بندازم از لباست برای خاله هانیه همش گریه میکردی عشق کوچولو.
فرشته نااااااااااااااازم.
خدایا هزاران بار شکرررررر.