یه روز خوب برفی ...
سلام پاستیل شیرین مامان.دیگه چیزی نمونده به تولدت گل نازم و همچنان من درگیر کارای تولدتم. امیدوارم اونروز همکاریه لازمو بکنی و بهت خوش بگذره تا زحمتهای مامان بی نتیجه نمونه.امروز بالاخره ساری هم سفید پوش شد . کلی کیف کردیم.وای که من عاشق برفم دیشب و صبح هر وقت بیدار میشدم میرفتم پشت پنجره و از اینکه برف داره میشینه کلی ذوق میکردم.صبحم که زنگ زدن ماشین شما رسیده بود و سه سوت حاظر شدیم و رفتیم مغازه بابایی و با بابایی رفتیم ماشینتو تحویل گرفتیم ولی فقط آوردیم گذاشتیم خونه و با بابایی قرار شد بریم سر زمینش تا برف هست و آب نشده یه آدم برفی برای شما درست کنیم. خلاصه تا برگشتیم مغازه مامان فریبا رو بگیریم ظهر شده بود و نهار و برداشتیم و پیش به سوی دریا سر زمین بابایی. ولی هرچی میرفتیم سمت دریا ناامیدتر میشدیم چون برفها داشتن کم میشدن اون سمت و عملا برفی نبود اون ورا ماهم که دیدیم اینطوریه تو مسیر تا یه آدم برفیه آماده دیدیم نگه داشتیم و هویج و کلاه و شالگردنی که آورده بودم رو گذاشتم و یه عکس انداختیم و این اولین عکس شما با اولین آدم برفیه کج و کوله. بعدشم که انقدر هوا سرد بود از خیر پیاده شدن و نهار خوردن گذشتیم و برگشتیم خونه و دو ساعت خوابیدیم و تا بابا حجت اومد رفتیم سراغ سرهم کردن ماشینت. واااااااااااااای که چقدر خوشگله و دوسش دارم دقیقا همونیه که میخواستم امیدوارم شما هم خوشت بیاد و ازش لذت ببری. ولی امروز که تا روشنش کردیم و عقب جلوت کردیم ترسیدی و گریه کردی ولی وقتی خاموشه دوسش داری و همش باهاش ور میری .دکمه روشن خاموش چراغهاشو یاد گرفتی و کلی ذوق میکنی.مبارکت باشه عروسکم. خلاصه که امروز یه روز خوب برای ما بووووووووود.یه دنیا بوووووووس برای فرشته عزیزم.
اینم عکسای برفی امروز:
اینا قبل رفتن تو پارکینگه:
اینجا هم پشت بومه:
منتظریم تا مامان فریبا بیاد:
دختر نازم و ماشین آئو دیش:
فداتد شم که پات کلی مونده تا به پدال برسه:
خدایا هزاران بار شکر.