فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

عکسهای جامانده از 14 ماهگی.

1393/2/31 3:05
نویسنده : مامانیه رونیا
920 بازدید
اشتراک گذاری

رونیا جونی آماده برای مراسم 40 مامانبزرگ .در حال اسمارتیز خوردن.

 

 

 

این سگرو وقتی با باباحجت رفته بودین بیرون خوشت اومده بود و بابا هم برات خرید ولی دوروز اول خیلی دوسش داشتی و مثل بقیه اسباب بازیهات فراموش شد سگ بیچاره.زبان

 

 

فدای اون سخاوتت بشم من. بدو بدو داری میای بهم خرما بدی.بوس

 

 

عاشق این خرگوشه طبل زنی. البته طبل و پاشو ترکوندی همشم میخوای کشف کنی چیجوری کوک میشه و طبل میزنهسوال

 

 

 

 

رونیا سخت در حال مطالعهدرسخوان

 

 

قربون اون موهای بابیس کشیده خداییت بشم من.بوس

 

 

حیاط مسجد مراسم 40 مامانبزرگ.عاشق این حوض و فوارش شده بودی.

 

 

 

بابا هم بردت بالا تا آب بازی کنی.

 

 

پارک نزدیک خونه. اکثرا وقتایی که باباحجت باجه عصر وایسه من و شما با کالسکه میایم اینجا یکم هواخوری. شما هم که عاشق نی نی کلی بهت خوش میگزره البته یه عادت بد هم داری که کلی خجالت زده ام میکنه اونم اینکه دست هرکی خوراکی ببینی میری جلو و سرتو کج میکنی و با اشاره ازش خوراکی میخوای.خجالتحتی یه بار یه خانومه از تو کیفش بهت شکلات داد دیگه هر کیو میدی میزدی رو کیفش که بهت خوراکی بده از تو کیفشهیپنوتیزم

 

 

 

 

هنوز هم که به گل سر آلرزی داری.قهر

 

 

در تلاش برای گرفتن عکس روز پدر.

 

 

 

از دست این باباحجت دلخور

 

 

اینجا هم خودت دست به کار شدی.

 

 

قربون اون مماخ عروسکیت بشه مامان.بغل

 

 

نانای با بیبی انیشتینسکوت

 

 

بازهم مطالعهدرسخوان

 

 

عشقمـــــــــــــــــــــــــــی محبت

 

 

رونیا خانوم شوووو .....

 

 

کار هر روز صبح به محض بیدار شدن. بیرون ریختن همه اسباب بازیات و پشت و رو کردن خونه مرتب شده دیشب.دلخور

 

 

اولین تجربه آبنبات چوبی.قیافه روووووووووووخندونک

 

 

آکروبات باز یا بالرین؟؟؟؟سوال

 

 

گردش پدر دختری.محبت

 

 

باز هم نانای با بی بی انیشتینسکوت

 

 

عجایب روزگارتعجب

 

 

به محض اینکه لباستو میپوشونیم البته با کلی جیغ و گریه و گیس و گیس کشی میری جلو در و آوای دد سر میدی.

یکی از موارد نادری که گذاشتی تل به سرت بزنم.تعجب

 

 

فدای اون دم اسبیت بشــــــــــــــــــم من.بوس

 

 

عروسک دوست داشتنی که البته انقدر هم مظلوم نیستااااااااا .

 

 

گول عکس قبلی رو نخورید واقعیش اینه:

 

 

سالاد اندونزی خورها خندونک آخه تورو چه به سالاد اندونزی خوردن فینگیل.

 

 

رونیا و عشقش عمو مجتبیمحبت

 

 

تو ماشین تماشای بیرون. اولش اینجوری:

 

 

کم کم اینجوریخنده

 

 

این تاپه برای جشن سه ماهگیت پیرهن بود برات. قربون قد و بالات. بوسالبته اینم بگم که پهناش برات تنگ که نشده هیچی یکم جا هم بازکرده بس که خوش غذایی آخهدلخور

 

 

عکس ماهگرد سه ماهگیت با همین لباس.فدای اون کوشمولییات.بوس

 

 

ووقتی رونیا خودش میخواد لباس بپوشه اونم لباسای دیگرووووووووووووون.

 

 

 

 

ای کاش نامت را با خط بریل مینوشتند

صدا کردنت کافی نیست شکوه اسم تو را باید لمس کرد.

 

پسندها (2)

نظرات (2)

Sin
31 اردیبهشت 93 15:51
این دخترت خیلی نفسه هاااااااا من خیلی وقته میبینمش ماشااله شمام که اکتیو هر چن روز یبار آپ میکنی اما اینبار دیگه نشد نظر ندم واسش بووووووووووووووس جیگر
مامانیه رونیا
پاسخ
لطف دارین عزیزم.
Mobina
31 اردیبهشت 93 18:54
اسمم به نام تو، عشقم به یاد تو، جسمم برای تو، جونم فدای تو، روحم کنار تو، اما زندگیم مال خودم چون که زندگیم تویی...!!!