این روزهای طلا خانوم و کلمه های بیشتر ...
سلام به دختر خوشگلم. به عزیز دردونه خودم که هر روز یه کلمه جدید تحویلمون میدیو و مارو ذوق مرگ میکنی .وای که چقدر شنیدن همون چندکلمه عادی با زبون شما فرق داره و خوشگلتره.
این روزا هرچی میگیم رو سعی میکنی تکرار کنی بعضی هارو خوب میگی ولی بعضیهارو نه. کلمه های جدید که با آگاهی به کار میبری : آیه(آره) / نه / ماما / بابا / آب به / به به / اموم (حموم) / بابای ( بای بای)/ بعضی کلمات هم باید بهت بگیم تا تکرار کنی مثل: ما( مار) / د تا ( وقتی میپرسم مامان چندتا دوست داری میگی ده تا) / دش (کفش) / ب ب ( پی پی )/ خ ( خیار خرما ) آفرین طوطیه مامان
این روزا عاشق کیف شدی و شال .مدام تو خونه کیف میزاری رو دستتو یه چیزی میزاری سرتو میری جلو در و میگی بابای بابای .بعدش که میگم کجا ؟ میگی د د
این روزا دارم عادتت میدم بشینی و غذا بخوری و تلویزیون بیبینی .امیدوارم موفق بشم چون واقعا دیگه خیلی هم چسبیده به تلویزیونی هم موقع غذا خوردن اذیتم میکنی. این کار رو هم با مبل خرسیت میخوام انجام بدم.
این روزا تک و توک باهات دارم چندتا کلمه انگلیسی کار میکنم. به محض پیشرفتت تو انگلیسی برات مینویسم.
این روزا ماشالا خوب چیز میز میخوری البته غذا نه فقط میان وعده ها رو خوب میخوری مثل دنت / میوه (گیلاس کیوی خیار آلو) / خرما / پیکوتک/ بستنی... از بین غذا ها هم نهار رو تقریبا اصلا نمیخوری فقط صبحانه و شام اونم به زور و ادا اطوار و سی دی خاله ستاره.
گفتم سی دی که واقعا این روزا این خاله ستاره حسابی به کمکم اومده آنچنان محو تماشای سی دی میشی مخصوصا بار اول در روز که برات میزارم میتونم یه نیم ساعتی به کارام برسم .بله بار اول خوب نگاه میکنی ولی هزاران بار بعدی که باید برات پلی کنمش زیاد اهمیت نمیدی فقط باید روشن باشه حتما.
این روزا تا یه محیط باز میبینی فقط میدویی و میخندی و حرف میزنی. پارکینگ پارک و ....
این روزا خیلی خیلی خیلی سخت میخوابی و در واقع بیشتر اوقات تا عصبانی نشم نمیخوابی. اگه یه جنبنده ای تو اتاق تکون بخوره میخندی و پا میشی تازه بعضی اوقات که خودمو میزنم به خواب تا شما هم بخوابی یواشکی میخوای از کنارم بلند شی و بری تو حال که مچتو میگیرم و شما هم گریه رو سر میدی تا شاید تسلیم شم که فایده نداره. وقتی هم عصبانی میشم و برات چشم در میارم همچین مثلا میترسی که یهو رو چشاتو میگیری و مثلا خوابی ولی زیر زیری میخندی شیطون مننننننننننن که شاید منم خندم بگیره و خواب کنسل بشه. خیلی وروجک شدیاااا شیطونم. عادت کردی دستم یا دست خودت رو چشمت باشه و بخوابی .خلاصه که این روزا سخت ترین کار خوابوندن شماست. مثلا همین امروز صبح ساعت 5 صبح تا 10 بیدار بودی و نمیخوابیدی و منم کور شده بودم از خواب حسابی کلافه شده بودم. بالاخره بد کلی گریه و بازی و خنده و لباس عوض کردن و شیر خوردن و پستونک خوردن و قلقلک و خلاصه همه کار خوابیدی. وقتی خوابت برد یه بندتا ساعت 1 و نیم خوابیدی
این روزا پستونک یار جدانشدنیت شده و همه چی با پستونک میسر میشه حتی غذا خوردن. البته روزا سعی میکنم پستونکتو قایم کنم وگرنه هر جا ببینی میخوایش و یکسره باید دهنت باشه. خیلی خیلی بهش وابسته شدی عروسکم .امیدوارم بتونی بعدا راحت ترکش کنی. البته من اصراری ندارم چون واقعا بهت آرامش میده و اصلا دوست ندارم ازت بگیرمش.
این روزا یه سری مسائل واقعا اذیتم میکنه و عصبیم میکنه که متاسفانه خیلی اوقات تاثیرش رو شما معلوم میشه. منو ببخش عزیزم. امیدوارم درست بشه همه چی. دعا کن درست بشه عزیزم.به هر حال اگه همینجوی هم پیش بره من برای شما همه کاری میکنم.
این روزا تنها دلیل زندگیم تویـــــــــــــی فرشته آسمونیه من.
یه روز که با مامان فریبا رفته بودیم بازار یه مغازه اسباب بازی دیدی و جلوش وایسادی :
اینجام خسته شدی و نشستی و مشغول خوردن پفیلا شدی:
بالاخره یه سوپر پیدا شد که شما توش سرگرم باشی و اذیتمون نکنی.
اموم به قول شما با باباحجت .اینم فرنی خورون تو حموم.
عاشق اون موش موشیاتم.
اینجا داری امپ نشون میدی عشقم.
اینم سی دی خاله ستاره که محوش شدی.
یکمی هم نانای.
دیگه از اعتیاد به پستونک ببین کارت به کجا کشیده.
وقتی به عشقم میگم بخند عکس بگیرم.قربون اون خنده هات عسلم.
تو پارکینگ تا میزارمت پایین شروع مبکنی دوییدن.
خوشتیپ یدونه من.
راستی چند روزه اینا رو برات آوردم که بازی کنی. حالا خونمون بیشتر شبیه فان پارکه تا خونه
بالاخره فهمیدی هندونه رو باید خورد نه انگشت کاری کرد.چون اولین باری که هندونه خوردی گذذاشتیم انگشت کاری و چنگ مالیش کنی از اون به بعد هرجا هندونه میدیدی نمیخوردی و فقط میخواستی چنگمالیش کنی.
مگه یه جا بند میشی آخه.
دست اسرا جون هم درد نکنه با این کادوی مفیدش .خیلی دوسشون داری .قبلانا نمیزاشتی پنگوئن ها روش بمونه و میگرفتیشون ولی الان تا میوفتن میزاریشون سرجاش.
گفتم که عاشق کیف شدی.ببین:
داری میگی بابای بابای .
وقتی داشتم این پستو مینوشتم شما و باباحجت رفتین پارک. وقتی داشتی میرفتی گفتم عکس بگیرم؟گفتی نه و راه پله رو نشون دادی که یعنی بریم. ولی من فکر کردم همینجوری گفتی نه .ولی ببین اصلا نمیخواستی عکس بگیرم.
عشقمی همه زندگیمی همه امیدمی دخترکم.