باغ وحش به روایت تصویــــــــــــر.
دخترک سوپر مدل خوشتیپم در انتظار عابر بانک آماده برای رفتن به باغ وحش:( امکان نداره بابا از ماشین پیاده بشی و شما باهاش نری )
اینم اولین قفس :سلطان جنگل:
وای چه همه جوجو:
راکن های بامزه که متاسفانه چون آخر ساعت رسیدیم بوفه بسته ب ود و نتونستیم براشون چیزی بخریم و اونا با کلی ذوق اومدن طرفمون ولی ما شرمندشون شدیم.
خرس مهربون :
شتر مرغ با اون قیافه بامزه و خنده دارش
قفس پلیکان و مرغابی و قو و ...
به تقلید از باباحجت میزدی به قفس تا توجهشون جلب شه:
بچه میمون ها که اصلا ازشون استقبال نکردی برخلاف تصورمون:
پیشی خوشگل:
اینم جناب شتر با اون لبای معروفش:
ولی مامان جون کل باغ وحش و حیووناش به کنار این هاپو که مال صاحب باغ وحش بود یک طرف انقدر عاشقش شده بودی که همه جا دنبالش میکردی که آخرش صاحبش گرفتش و آورد پیش شما:
انقدر محو هاپو بودی که عمو جون تا گفت بیا باهم بریم اصلا نگاه کردی کیه و به عشق هاپو دست به دستش راه افتادی:
دیگه زودی برگشتیم تا حیوونا هم بتونن استراحت کنن. کلا از دفعه قبل که آوردیمت تقریبا یه سال پیش خیلی بیشتر توجه میکردی و همش میخواستی به همشون دست بزنی و از نزدیک لمسشون کنی عشقم.
بعدشم بردیمت پارک پیوندی که آب نماها طبق معمول اول از همه توجهتو جلب کرد:
جالب بود بعد این عکس میخواستی کفش و جورابتو دراری و بری توی حوض
این دوتا فینگیل دوقلوی بامزه هم تو پارک کلی مرکز توجه بودن .نیروانا و نویان .ببین چه بامزه نگاشون میکنی .البته نمیدونم خودشونو نگاه میکنی یا پستونکشونو
متاسفانه چون ماشین خودت بزرگه تو صندوق جا نمیشه و نمیشه خیلی راحت اوردش بیرون و بازی کنی .واسه همین هرجا ماشین ببینی میخوای سوار شی:
آخر شب هم یه شیرپسته میچسبه:
تا قبل آماده شدن انقدر میز بغل رو نگاه کردی و اه اه کردی که صاحب افلاطون که دیگه باهامون دوست شده بس که میریم اونجا بهت یه موز داد تا شیر پستت حاظر شه:
تا شیرپسته رو دیدی موز رو بیخیال شدیو گفتی نه:
اینم شیرپسته خوشمزه من