جشن نامزدی عمه فهیمه.
پاستیل خوشمزه مامی شنبه شب جشن نامزدی عمه فهیمه بود و حسابی هم خوش گذشت. با اینکه از صبح برنامه ریزی کرده بودم بازم همه کارام موند دقیقه نود و اخرشم یه چیز مهم یادم رفت و اونم پستونک شمابود. خلاصه که تا رسیدیم شام خوردیم وشما هم کلی مرغ و ماست خوردی بعدش اومدیم تو حیاط که ارکسر بود و برخلاف تصورم که الان خیلی خوشحال میپری وسط و نانای میکنی حسابی لج بازی کردی لجبازیتم از این بابت بود که میخواستی بری وسط نانای کنی و حتما هم میخواستی منم بیام برقصم حالا هنوز هیشکی نیومده وسط و پیست رقص خالی منم نمیومدم وشما گریه میکردی بعدش دیگه لجت شروع شد و منم پستونک نداشتم که بهت بدم تا آرومت کنه خلاصه یکم برات شیر ریختتم تو شیشه و خوردی ولی بازم آروم نشدی بیچاره باباحجت بالاخره وسط مراسم پاشد رفت برات داروخونه پستونک خرید تا پستونکو یکم خوردی عین یه معتاد که بهش مواد رسیده و شنگوله پریدی وسط و با بچه ها نانای میکردی و حسابی حال کردی بعدش دیگه زیاد اذیت نکردی و اکثرا وسط بودی و میرقصیدی ولی وسط مراسم اومدم بغلت کردم و دیگهههههه از بغلم نیومدی پایین و بغل هیچکی هم نرفتی دیگه منم با یهدست شمارو بغل کردم با دست دیگه نانای میکردم .خب دیگه طلا خانومی مثل شما داشتن این چیزارو هم داره دیگه ما که راضیییییمممم. تو راه برگشتم نذاشتم بخوابی که رسیدیم خونه زودی خوابت ببره عشقکم .دوست دارم طلا خانومم
اینم عکسای یادگاری اونشب ضمیمه این پست. البته بیشتر فیلم گرفتم از هنرنماییات وسط پیست یدوونه خوشگلم که عین یه جواهههههر وسط پیست رقص میدرخشیدی و میرقصیدی با اون لباس طلاییت واقعا طلاخانوم مجلس بودی
رونیا طلای من قبل رفتن به مهمونی.
اینجا بابا رفته بود پستونک بخره که شما با شیشه شیرت یکم آروم شدی البته نمیخوردیش چون سیر بودی فقط مثل پستونک گذاشته بودی دهنت معتاد من
بعد پستونک همچین آرامشی گرفتی که 5 دقیقه فقط اینجوری مهنا دختر عموی باباحجت رو بغل کرده بودی
کم کم یخت باز شد و جلو پای ما میرقصیدی.
الهی فدات شم که تا بقیه موقع رقص جیغ میکشیدن شما هم همراهیشون میکردی و اینجوری مثلا جیغ میکشیدی .میگفتی اوووووووووووووووو
کم کم رفتی وسط بین بچه ها.
دیگه یخت باز شده بود و با عروس و دامادم که تنها میرقصیدن میرقصیدی که اینجا همشو فیلم گرفتم عشق کوچولوی طلاییه من.