فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

و بالاخــــــــــــــره واکسن 18 ماهگی بعد 23 روز !!!

1393/6/23 17:04
نویسنده : مامانیه رونیا
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق کوچولویبغل من بالاخره امروز بخت این واکسن 18 ماهگیت باز شد خسته.دیشب با کلی استرس شما رو زود خوابوندم و کل خونه رو گشتم ببینم چه چیزایی شمارو خوشحال میکنه و برات بردارم. قبلشم با باباحجت رفتیم اسباب بازی فروشی تا برات یه چیز بخریم که فردا بدم بهت و حواست پرت شه که با اینا برگشتیم بیرون:سکوت

 

 

اون موبایل گذاشتم برا واکسن .عاشق پیشیه شدی که تقلید صدا میکنه.کتاب حموم قبلیتم همشو یاد گرفتی واسه همین یدونه جدید برات خریدم. اون توپه هم که همقد خودته انچنان خنده ای براش میکردی تو فروشگاه که باباحجت گفت حتما برات بگیریم.مبارکت باشه عسلم.بوس

اما بگم از امروز که صبح ساعت 8 بیدارت کردم و تا بیدار شدی با اینکه زود بود نق نزدی و یه راست رفتی سراغ پیشیت.چشمک خلاصه با بابایی رفتیم بهداشت و پیشولتم بردی با خودت. اونجا تا وارد شدیم فهمیدی و طبق انتظارمون شروع کردی به نق نق که بازم نذاشتی وزنت کنه و فقط دور سر و قدتو گرفت اونم با جیغ و گریهدلخور. بعدش همینطور نق داشتی تا از تو کیفم برات نارنگی دراوردمراضی.شمال تازه نارنگیهاش دراومده و شما هم عاشق نارنگی شدی منم چون میدونستم برات آورده بودم و اثر هم کرد بعد نارنگی حسابی سرحال شدی و همش میخندیدیییییییخندونک تا دیگه وقتی میخواستیم بخوابونیمت برا قطره فلج و واکسن فهمیدی و دیگه نه نارنگی نه موبایل نه هیچ چیز دیگه ای فایده نداشت غمگین.خلاصه واکسنتو زدیم و تا موبایلتو دیدی گریه یادت رفت دیگه. 

واکسن mmr رو برای ماه بعدت گذاشتیم چون یاداور همون واکسن یک سالگیت بود که خیلی اذییتت کرد و ترجیح دادم با هم نزنی.بعدشم که رفتیم خونه مامان فریبا و لباساتو عوض کردم و رفتیم با خاله صبا پارک.اونجا همش دوست داشتی تاب بازی کنی ولی من میخواستم بدو بدو کنی تا دارو پخش بشه و کمتر پادرد بگیری توپتو از تو ماشین آوردم و موثر هم بود همش توپ بازی کردی.دیگه بعدش اومدیم خونه و کلی غر غر و گریه کردی فک کنم پات درد میکرد خوابتم میومد خلاصه یکم گریه کردی و خوابیدی و الانم خداروشکر سرحالی و یه کوچولو تب داری.امیدوارم شب تبت بالا نره عزیزم. فکر کنم پاتم دیگه درد نمیکنه چون همش بدو بدو مبکنی .اینم چندتا عکسی که امروز گرفتم.

تو بهداشت با نارنگی خوشحالیخندونک

 

 

 

جلو خونه مامان فریبا بس که بابای رو دوست داری رفتی پیش ماشین بابایی که یعنی با بابایی بریمچشمک

 

 

بعدش طبق معمول در جستجوی پیشی.

 

 

پیشیه رفت سراغ آشغالها شما هم دنبالش و اون فرار کرد و اینجا داری میگی اییش ایش.

 

 

حالا در جستجوی نی نیسکوت

 

 

اینم توپ بازی و تاب بازی عشقم تو پارک.

 

 

اخمتو قربون جذابه خانوممممخندونک

 

 

اینم بعد کلی غر غر که خوابت برد عشقممممممممممم دوست دارم.محبت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهدیه مامی سپهر
23 شهریور 93 18:46
به سلامتی عزیزم ایشالا که موردی پیش نمیاد سپهر هم امروز واکسن زد. کلی جیغ کشید طفلک کل عصر رو هم نق نق زد و میگه درد ، پا
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون عزیزم.خداروشکر خیلی راحت بود واکسنش برخلاف تصورم