آخرین روزهای 18 ماهگی و تابستانی دخترکــــــــــ .
سلام عشق زندگیه من .سلام دردونه یکیدونه من .عزیز دلم این روزا حسابی اینور اونوریم و همش بیرونیم یا پیش مهتاییم یا باهاشون بیرونیم خلاصه حسابی این روزای آخر تابستونی رو داریم استفاده میکنیم و خوش میگذرونیم. اما بگم از دختر کوچولوی من که فردا 19 ماهه میشه .
فرشته کوچولوی مامان هزار ماشالا حرف زدنت خیلی پیشرفت کرده و تقریبا هر کلمه ای که میگم بگو رو تکرار میکنی. خیلی بیشتر خواسته هات رو با حرف زدن میگی و کمتر اشاره میکنی . کلمه های جدیدی که یادمه : شی ( شیر) /ممون( میمون) /پیس(پسته) /سی(سیب) /جوووووو(جغد)/ ما( مار) /داو(گاو) /آپو( هاپو)/ ابو( آبی)/ عس( عکس) /د ااا م( بر وزن سلام) / ممننییی( مهتا) / خو( خب) / باک( پارک) / پاسی( پاستیل) / ما (ماست) و خیلی کلمه های دیگه که یادم نیست عزیزکم.
از بین حیوونا اینا رو میشناسی: پروانه / میمون/ پیشی / هاپو/ ببعی/ گاو/ غورباقه / زنبور/ مار/ خرگوش/ زرافه/ شیر/ جوجه / اردکاز بین میوه ها هم که سیب خیار هویج و انگور و گیلاس و پرتقال و موز رو میشناسی.رنگ ها رو کم فعلا ابی و قرمز رو باهات کر کردم که آبیو خیلی خوب یاد گرفتی با توپهای رنگیت ولی قرمز رو با توپ نارنجی قاطی میکنی هنوز.
این روزا حسابی حواست جمعه جمعه که اطرافت چی میگذره و کی چی کار میکنه و چه خبره
این مطلب ادامه دارد .....
اول چندتا کلوز آپ از عسل خانوم در حال شیر خوردن و تی وی دیدن.
این لیوان آبت رو آوردم که مثل قبلی مجبور نبودی مک بزنی و خمش میکردی اب ازش میومد ولی شیطونیت میگرفت و همش چپش میکردی رو فرش و عروسکات منم یه روز نشده برگردوندم سر جاش
نانای وسط آب خوردن حتی:
از معدود دفعاتی که شلیل خوردی:
هر وقت با استخر توپت بازی میکنی هر توپی که بیوفته بیرون سریع میری میاریش.
وقتی اصرار داری خودت بستنیتو بخوری:
عزیزم رفته خرید: بدون رشوه 5 دقیقه هم توتین ماشینا نمیشینی همیشه وقتی میریم خرید چندتا خوراکی رو باز شده حساب میکنیم آخر سر.
اینم خوراکیاته که دستته. عاشق این مغازه کنار فروشگاه که لوازم بهداشتی میفروخت شده بودی.
دیگه تقریبا دکمه های ضبط رو یاد گرفتی و خودکفا عمل میکنی:
اینم خونه عمو اسماعیل منه که خودت رفتی و از تو ظرف میوه وسط میز داری از خودت پذیرایی میکنی چون انگور بود توش و از خود بیخودت کرد.
رونیا توپ آبی رو نشونم بده
اینجا هم عصر روزیه که واکسنتو زدیم چون بی حوصله بودی با بابا حجت با دوچرخه رفتین افلاطون شیر پسته خوردین و برگشتین.
اینم صبح روز بعد واکسنته که انگار پات درد میکرد راه میرفتی پاتو نشون میدادی منم مبلتو گذاشتم جلو تی وی تا بشینی و تی وی ببینی و انگور بخوری عشقم.
بعله دیگه وقتی کل ظرف کرم کنجد رو بدم دستت اینجوری با انگشت هم مشغول میشی دیگه
اصرار داشتی خودت جارو بکشی
بازم روزهای با مهتا:وقتی اصرار میکنی بری رو پای مهتا بشینی:
جدیدا عاشق مویز شدی و باباحجتم همش میخره برات میگه باهوشش میکنه
اینجام دوتایی دارین عروسک رو لالا میدین.
اینجا تو بغل اسرا دارین فیلمای موبایلشو نگاه میکنین شیطونا
یه شب تو آتیشه که کلی سیب زمینی و پیتزا خخوردی همشم اصرار داشتی با چنگال پیتزا و سیب زمینی بخوری.بایدم روش سس میمالیدی
اینم کاریه که روزی هر چندبار که در یخچال باز بشه باید انجام بدی
مدل جدید عکس انداختن:
نازنین من
وقتی مهتا خونه مامان فریبا دعوت بود:
نایی نایی
اینم شکار لحظه ها حیف که تاااار شد
آخرین جمعه تابستون رو هم رفتیم چایباغ قائمشهر:
فدای همه خوشگلیاااااات عروسکم
بازم مستقل من اصرار داره خودش غذاشو بخوره
یکمی هم آب بازی کردی که چون هوا یکم سرد بود نذاشتیم زیاد بازی کنی :
اینجا بابا میکه بسه بریم شما میگی نه نه نه
یه گاو هم از نزدیک دیدی عشقم و طبق معمول اصلا نترسیدی
رنیا عشقم و عشقش
بعله دیگه وقتی غذا خودت بخوری چون سیر نمیشی شیر میخوای
اینم تو راه برگشت که خوابت گرفته بود
شبشم با فامیلای من همگی رفتیم دریا.
این حلقه شناور شورتی هم برات از جاده قائمشهر خریدیم .یکی هم برا سه سال به بعدت خریدم که خیلی اوشگله.
اینم عکسای دو روزی که آیلین خاله پیشمون بود:داری میری دین آیلین و یکی از معجزه ها رخ داده و تو کلاتو از سرت برنمیداری
طبق معمول هرچی آیلین جون میداد رو میخوردی
با هم پرشین تون هم تماشا میکردین
و سراغ یخچال هم میرفتین و به کیک ناخنک میزدین شیطونااا
زست خواب هم میگرفتین البته فقط زشتش رو .
اینجام داری با این لذت سبزی میخوری