تهران عقب افتاد + فینگیلیه 20 ماهه من.
شازده خانوم خوشگلم شب قبل رفتن تهران مامان فریبا حسابی مریض شد و تهران رفتنمون یه هفته عقب افتاد تا مامان فریبا حالش بهتر بشه . یکشنبه قبلم بالاخره واکسن mmr رو با کلی گریه زاری که از در ورودی بهداشت شروع شد زدی و خداروشکر تا الان عوارضی نداشته ولی میدونم که یه هفته تا 10 روز بعد عوارضش معلوم میشه. از اون روز تا بهت میگم کجات اوف شد میگی خامه(خانومه) اوف ( با انگشت میزنی رو دستت).بعد من میگم کلشو میکنم و شما کلی میخندی. کلی کلمه های جدید میگی ولی چندتاشون خیلی بامزن: دشی( دستشویی) / ای بابا (ای بابا) / مخمخ( تخم مرغ) / عکس عروسیمونو نشون میدی و میگی مامان بابا بابا مامان عسی (عروسی).خایی(خالی) وقتایی که پنیررو میخوای خالی بخوری و لقمه نمیخوری میگی دیروز داشتم بهت کورن فلکس میدادم که دیدم میگی خایی متوجه شدم منظورت اینه که شیرشو خالی میخوای.یه هفته ده روزی هم هست دارم عادت میدم شبا زودتر بخوابی و صبح زودتر بیدار شی. اگه خیلی زود بخوابونمت ینی 10 یا 11 صبح 5 یا 6 بیدار میشی و با دعوا 8 میخوابی دوباره همون 12 بیدار میشی ولی اگه 12 بخوابی 10 بیداری دیگه. از وقتی خوابتو تنظیم کردم اشتهات بهتر شده و مااشلا خوب غذاتو میخوری. البته شکمت از وقتی هوا سرد شده دوباره یکم سفت شده و اگه رعایت نکنی تو خوردن ماست و موز و چیزای سفت کننده حسابی درگیر میشی.علاقت به سی دیات خیلی زیاده عاشقشونی ینی تا یه جا کارمون گیر کنه تا بهت بگم بریم برات سیدی میزارم زودی میای.با یکیشونم که همراهی هم میکنی که خیلی بامزست هر چی میگن به زبون خودت تکرار میکنی. قشنگم میشینی و نگاه میکنی و مویز میخوری .مویز این روزا خوراکیه مورد علاقت شده .تا دستت کثیف میشه میگی بای بای و میری دستمال میاری تمیزش کنیم. حسابی این روزا از جاروبرقی میترسی جوری که بس که با ترس گریه میکنی نمیتونیم وقتی خونه هستی جاروبرقی روشن کنیم. حتی از کنارشم که میخوای رد شی وقتی خاموشه میگی نه نه نه و اخمات میره توهم. دیگه خیلی بیشتر از قبل با اسباب بازیات مخصوصا هوش چین و لوگوت مشغولی مخصوصا اگه من تو آشپزخونه باشم خیلی خانومی میکنی و تا میگم من کار دارم کارامو رسیدیم میام پیشت حرف گوش میکنی و میری مشغول میکنی خودتو البته حتما باید سی دی روشن باشه حتی اگه نگاهم نکنی. فرشته نازم خیلی این روزا شیرین شدی و همیشه از داشتنت خدارو شکر میکنیم.
حالا بریم سراغ عکسا که با دوربین قبلیمون گرفتیم.
یه شب رستوران شالی خودت برای خودت صندلی غذا آوردی
اینجا میخواستم برم بیرون شما باید میموندی پیش باباحجت هر کار میکردم میخواستی بیای یهو گفتم میرم دکتر میای؟ قیافت اینجوری شد
اینم ابتکار جدید .ببین لوگوهاتو کجا چیدی.
میگم خانوم میشی سی دی نگاه میکنی ببیننننننن
فدای اون خنده های شیرینت عروسکم
اینجا هرچی بهت میگفتم نام نام رو درار عکس بگیرم اینجوری بلاچه شده بودی و در نمیاوردی و میخندیدی
تا با رشوه شکلات رضایت دادی
نازنینمی
صندلی ماشینتو آوردیم بالا و همه روکششو دراوردم و شستم و گذاشتم خشک شد این فردا صبحشه که تا بیدار شدی چشمت افتاد بهش اومدی روش نشستی
حالا هم گیر دادی کمربندشو ببندی
الهی قربونت برم که با این دقت همه تخم مرغتو با چنگال خوردی. آفرین عروسکم
اینم شیطونیای سه تا وروجک قد و نیم قدبپر بپر روی پشتی.( قابل توجهت بگم که پشتی رو شما انداختی و شروع کردی پریدن بلاچه خانوم)
اینجام گفتیم برگردین ازتون عکس بندازیم که دختر عمو پسرعمو برگشتن ولی شما رضایت ندادی و تازه از اینکه اونا بپر بپر نمیکننو برگشتن شاکی هم شدی
عاشقتــــــــــــــــــــم پرنسس خوشگلم.