فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

فقط عکس ...(اولین اسب سواری + اولین شب بدون شیشه شیر)

1393/10/8 15:04
نویسنده : مامانیه رونیا
757 بازدید
اشتراک گذاری

این عکس برای خاله جون که ببینه هنر دستشو تو سر و گردن شما آرام

 

 

 

ما دوتا دختر عمو خندونک

 

 

دست عمو جونو لگد میکردی و عموجون الکی گریه میکرد و شما خوشت اومده بود دلخور

 

 

اینجا هم گفتم اینارو بگیرین بالا تا عکس بگیرم ازتون اینجوری همتون کج و معوج و جلو صورتتون گرفتین آی کیوهاااااخندونک

 

 

شما طاقت نیاوردی و شروع کردی به باز کردنچشمک

 

 

عاشق ترازو شده بودی و همش میرفتی روش .

 

 

خرگوش کوچولوی منمحبت

 

 

 

این کیکم برای تولد دختر عمم مریم جون خریدیم و با خاله صبا سوپرایزی رفتیم دیدنش:

 

 

میدونی نباید به چاقو دست بزنی اینجوری منو نگاه میکنی ولی دستم میزنی دلخور

 

 

عروسکمبوس

 

 

و وقتی دوست جونت از راه میرسهمحبت

 

 

 

 

 

 

اینجام خونه مامان فریباست که مامان فریبا تو آشپزخونه بود شما هم رفتی بالش گذاشتی پیشش و خوابیدی خندونک

 

 

جمعه که رفتیم باغ بابایی و طبق معمول در حال پرتقال خوردنخوشمزه

 

 

 

 

از باغ هم ماشین بابایی رو گرفتیم و رفتیم پارک و بعدشم دریا:

 

 

 

 

 

 

 

اینجا پشت سر یه نی نی بدو بدو رفتی بالای سرسره تا وسطاش رفتی یهو به خودت اومدی و یادت افتاد از سرسره میترسی خنده

 

 

قربون اون لپای پر پاستیلت بشم بوس

 

 

نازنین من بغل

 

 

 

 

تو ماشین تا دریا خوابیدی و دریا برعکس شهر مه غلیظی داشت .

 

 

فرشته جونم چه ناااز تو مه کنار دریا لالا کردیبوس

 

 

ما هم گذاشتیم شما بیدار شی و بعد بریم آش بخوریم چون شما عاشق آشی:

 

 

 

 

 

دوست داشتی بری تو آب شیطون من خندونک

 

 

اینجا گذاشتیمت رو اسب که عکس بگیریم گفتیم شاید بترسی ولی خیلی خوشت اومد و دیگه پیاده نمیشدی و میگفتی بیشی بیشی(بشینم) ما هم با ترس و لرز و دست تو دست باباحجت یه مسیر کوتاه رو اسب سواری کردی عشقم ( اولین اسب سواریت وقتی 22 ماه و 5 روزت بود)

 

 

 

چندوقتی بود میدیم که وقتی ما تو لیوان شیر میخوریم دوست داری و میای کنار ما تو لیوان شیر بخوری .دیروز که برای یه سرماخوردگی ساده برده بودمت پیش دکتر حمید گفت سعی کن شیشه رو بزاری کنار تا دندوناش بدفرم نشه منم دیشب یهویی تصمیم گرفتم شب بهت پیشنهاد شیر تو لیوان رو بدم قبل خواب که شما هم استقبال کردی و یه لیوان شیر رو قبل خوابت خوردی و خوابیدی .فکر کنم این استارت خوبی باشه برای از شیشه گرفتنت.

 

 

 

این روزا سخت درگیر انتخاب ماشین مناسبیم و همش تو نت و اینور اونور دنبال یه ماشین خوب میگردیم که البته به پولمون هم بخوره زیبا.چون ماشین نداریم زیاد بیرون نمیریم مگر با عمو مجی اینا یا بریم ماشین بابایی رو بگیریم و یه دوری بزنیم .ایشالا ماشین که خریدیم جبران میکنم عشقم چون میدونم حسابی این روزا تو خونه حوصلت سر میره شرمنده عزیزکم.غمگیندوست دارررررررررم فراوووون.محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

هانیه
9 دی 93 11:21
جان چه ناز شده این عشقه من
مامان حديث
11 دی 93 2:02
رونيا جونم خيلي ماهي عكساتم مباركه خيلي نازن
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون عزیزم