وقتی نام نا (پستونک) رو پیشی برد!!!
فرشته کوچولوی خوشگلم
مامان از وقتی که شما هنوز نبودی و حتی خیلی قبلترها دوست داشت نینیش پستونکی باشه و تو سیسمونیه شما هم یه عالم پستونک بود و شما هم به دل مامان کردی و خیلی راحت از روز دوم پستونک خور شدی اوایل فقط یه نوع پستونک میخوردی ولی بعش به همه مدلش رضایت دادی واقعا تو این یه سال و 10 ماه هیچی مثل نام نا ( اسم اختراعی خودت برای پستونک) نمیتونست آرومت کنه و منم واقعا خیلی جاها با نام نا کارم راحتتر میشد ولی بالاخره باید این پروسه شروع میشد یعنی پروسه ترک نام نا. بعد از اینکه دکترت گفته بود منم نگران فرم دندونات شدم و خواستم یه امتحانی بکنم شاید راحت ترک کنی. این بود که دو روز البته بدون هیچ برنامه قبلیی وقتی بیرون میرفتیم نام نا رو با خودم نمیبردم و میگفتم خونه است تا دیشب که با خاله صبا اینا بیرون رفتیم و شما نام نا خواستی و ما گفتیم که نیست و نداریم یکم نق زدی و خوابت برد اونم ساعت 8 شب و این یعنی اینکه تا 3 الی 4 صبح بیداری .خلاصه وقتی اومدیم خونه گفتی نام نا و من هرچی گشتم یدونه هم از این همه نام ناها پیدا نکردم و یهو یه جرقه ای تو ذهنم خورد و گفتم ااااا رونیا انگار پیشی نام ناهات رو برده بیا بگردیم ببینیم هست. و کل جاهایی که گفتی رو رفتیم دیدیم حتی کشوی نام ناهای قدیمیت که اونجارو هم از قبل پاکسازی کرده بودم. و وقتی دیدی واقعا نیست انگار قبول کردی و بیخیال شدی تا وقت خواب .در کمال تعجب وقتی خواستیم بخوابیم فقط دو یا سه بار گفتی نام نا و اونم تا گفتم دیدی که نبود پیشی انگار برده نام ناهارو و گفته رونیا دیگه خانوم شده بی خیال شدی .بگزریم که به خاطر خواب بد موقعت تا 3 بیدار بودی ولی چیزی راجع به نام نا نگفتی دیگه و خوابیدی .امروز صبح هم یه بار بیدار شدی گفتی و یه بار چند دقیقه پیش که بازم تا گفتم پیشی برده یادت رفت؟ بیخیال شدی عروسک قشنگم. دخترک نازم فرشته کوچوولوی من امیدوارم این مرحله رو راحت بگزرونی و اذیت نشی و مطمئن باش اگه ببینم ذره ای فقط ذره ای بابت نام نا اذیت داری میشی و یا روحیت خراب میشه به پیشی میگم نام ناهارو خیلی سریع برات بیاره عزیز دل من. دوست دارم دختـــــــــــرک شیرینم.
این عکسا مربوط به 17 ماهگیته که با عمو مجی تو حیاط آموزشگاه عمه بازی میکردینه و تو گوشیه عمو بود نگاه کن من که نبودم همش نام نا دهنت بود .
دوســـــــــــــــــــــــت دارم.