متفرقه های 24 ماهگی از نوع عکس.
یه روز که رفتیم پارک سرپوشیده خبازان. عاشق این اسبه شده بودی و باهاش بالا پایین میرفتی و با اهنگش میخوندی: علاوه بر این قطار و ماشین هم سوار شدی
از اونجایی که عاشق باب اسفنجی هستی کلی برای این عروسکه ذوق کردی و بوسش میکردی
یه شب که با خاله صبا اینا داشتیم میرفتیم رستوران ققنوس تو ماشین نشسته خوابت برد و تا میومدیم بغلت کنیم بیدار میشدی و گریه میکردی و میگفتی نه نه ایجوریییی(ینی اینجوری بخوابم )
اینم بعد از بیدار شدن .فدای برق چشات نازنینم.
بله اینجا هم داری خلال دندونارو میکنی تو لیوان دوغ
وقتی باب اسفنجی میبینی:
یه روز داشتم تو اتاقت کشوها رو مرتب میکردم و دیدم صدایی ازت نمیاد اومدم و با این صحنه مواجه شدم. حالا نمیدونم این بیسکوییت ها که بالای میز ناهار خوری بود رو چیجوریی برداشتی و از خودت پذیرایی کردی .تا منو دیدی این شکلی شدی
یه شب که رفته بودیم بهشهر دختر عموی باباحجت مارو به تولد عموی باباحجت دعوت کرد :
حضور فعال رونیا در مراسم کیک
در یک اقدام انتهاری دیروز پشت موهای شما رو مرتب و کوتاه کردم .این اولین باری بود که پشت موهات کوتاه میشد در سن 2 سال و 12 روزگیت البته به اندازه یک سانت
موش موشی عشق لواشک :
این عکسا هم مربوط به دیشبه که بابایی و مامان با فریبا رفتهب ودیم بیرون
دفتر قبلیت رو تموم کردی و مدادشمعی هات هم گم و ور و نصفه نیمه شده بود دیروز برات یه بسته نو و یه دفتر خریدم از تو بازار از خودت جداشون نکردی .عاشق نخشی(نقاشی ) هستیاینجا هم تو کله پزیه
از کله پاچه عاشق مغزی عین مامانت البته اگه دوغ نباشه
بلــــــــه خوشحال بودم تا الان سراغ کشو وکابینت ها نمیری که ....
فدای موش موشکم که تا چشم براش درمیارم اینجوری میخنده
عاشقتم وروجک.