فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

واپسین روزهای 93 و اولین سالگــــــــــرد مامانبزرگ.

1393/12/22 22:33
نویسنده : مامانیه رونیا
514 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دردونه مامان خوشگل خانومم این چندوقتی که نبودیم مثل همه تو این روزها مشغول خریدای عید و خونه تکونی و خلاصه هیاهوی اسفند دوست داشتنی بودیمبغل. تو این هفته درگیر فروختن پراید هم بودیم و ایشالا دیگه تو هفته آینده ماشینمونو میدن.متنظر دوروزم کارگر داشتیم که یه روزشو حسابی خانوم بودی و اصلا اذیتمون نکردی و میرفتی جلو تلویزیون رو بالشت دراز میکشیدی و کارتون نگاه میکردی ماهم کلی ازت تعریف کردیم و در عوض فردااااااش بیچارمون کردی و اصلا نذاشتی من هیچ کاری بکنمسکوت.چهارشنبه هم تولد خاله صبا بود که با عمو مجی قرار گذاشتیم بریم آموزشگاه و سوپرایزش کنیم واسه همین شما رفتی خونه مامان فریبا و من رفتم کادو وکیک خریدم و اومدم خونه مامان فریبا دنبال شما و رفتیم آموزشگاه.جشنکلی خاله جون خوشحال شد. پنجشنبه هم سالگرد مامان بزرگ بود که برای اینکه توعید نیوفته زودتر گرفتن. به همین زودی یکسال از رفتن مامانبزرگ گذشت.غمناکشما با آیلین جون کلی نقاشی کشیدین و با بچه ها بدو بدو میکردین تو مسجد.دلخورحسابی هم شیرین زبون شدی و هرچی میگیم عین طوطی تکرار میکنی کلی هم شعر میخونی الان آهنگ مورد علاقت (تو که چشمات خیلی قشنگه) از مهرنوشه که هروقت میشینیم تو ماشین میگی چشا قشنگ بزار و تا آخری که بخوایم از ماشین پیاده شیم رو تکراره هیپنوتیزمامروزم بالاخره رفتیم برف بازی که تو یه پست جدا عکسهاش رو میزارم.بقیه دیگه به روایت عکسها.بوس

 

عسلم عاشق نقاشیه و به زور باید از پای دفتر جداش کنیم و ببریمش بیرون.

 

 

بلههههه عسل خانوم مشغول دیدن تی وی و صدالبته باب اسفنجیخندونک

 

 

بعد مدتها بابا قول داده بود بریم پیتزا آتیشه.باباحجت به شدت مخالف فست فود و پیتزاس واسه همین کم پیش میاد اینجور جاها با رضایت مارو ببره .زیبا

 

 

 

جمعه هفته پیش باغ بابایی:

 

 

درخت گوجه سبز شکوفه کرده آخجوووووووون بزودی گوجه سبزاش درمیااااد خوشمزه

 

 

کلی ترسیدی تا این عکس رو بگیریمچشمک

 

 

مامان و بابا دور از چشم رونیا عکس سلفی گرفتنزبان

 

 

بابایی مهربووووون و رونیا جون.

 

 

کلی برا فشفشه روشن کرد شما هم گگر داده بودی فندک میخواستی خودت روشن کنی داستانی داشتیم خلاصه خندونک

 

 

تیپ متنوع : موهای غیر چتری محبت

 

 

اینجوری عروسکت رو تاب میدی وتاب تاب عباسی میخونی براش:

 

 

اینجام شیطون کوچولو داره تموم کاغذای دور مداد شمعی های نوش رو میکنه دلخور

 

 

 

 

این گوشی جدید من دوربین دومش تقریبا خوبه واسه همین زیاد سلفی میگیریم و مشا هم دیگه یاد گرفتی تا میگم رونیا عکس بگیریم اینجوری خیلی خوشگل تو دوربین نگاه میکنی عشقولک بامزم.خندونک

 

 

وای جدیدا هرجا میریم یه عالمه چیز میز میخوای با خودت ببری که پایه ثابتش باب اسفنجی و پاتریکه بدبو

 

 

وای عاشق این عکستم .چشای نازتو قربون شیطون بلاااابوس

 

 

 

اینم یه عکس با پراید موقتمون خندونک

 

 

عسل خانوم  در حال گوش دادن به آهنگ ماتاضا (مرتضی خودمون خندونک)

 

 

 

رونیا عاشق جیگر. اوشب کل غذاتو خودت خیلی شیک و بامزه با چنگال خوردی اونم سه سیخ جیگرخندونک

 

 

 

شبشم رفتیم خونه خاله صبا که تازه اثا کشی کرده بودن تا یکم کمک کنیم. اینجا متوجه نشدم که دستت تو یقه بابا بود سکوت

 

 

اینجا تا گفتم رونیا دستت کجاس؟ اینجوری خندیدی و اون یکی دستتم کردی توخندونک

 

 

و ولکن هم نبودی بوس

 

 

عسل خانوم در حال خوردن آلبالو خشکه. خوشم میاد مثل خودم عاشق چیزای ترشی خوشمزه

 

 

بدوبدو تو پارکینگ بازم با باب اسفنجی بدبو

 

 

 

اینم شروع آموزش غیر مستقیم انگلیسیراضی

 

 

و فرشتـــــــــــه ناز لالا کرده بوس

 

 

انگشت کاری یواشکی کیک خاله صبا (فقط پاهارو داشته باشین)خندونک

 

 

وقتی مچتو گرفتم دلخور

 

 

و اما مراسم اولین سالگرد مادربزرگمغمگین

 

 

و خوشگلم آماده شده بره مراسم بوس

 

 

سلفی راضی

 

 

وروجک شیطون بوس

 

 

تو ماشین خواب الو بودی :

 

 

تا مامان فریبا رو میبینی خندونک

 

 

و اما تو مسجد:(بازم خاله افسانه زحمت کشید و برات دفتر و مازیک قابل شستشو خرید)بوس

 

 

 

 

بدو بدو با آیلی موقع غذا سکوت

 

 

و درآخر شمع روی سفره که با نفس خوشگل تو خاموش شد.روحت شاد مامانبزرگم.غمناک

 

پسندها (2)

نظرات (1)

سارا
24 اسفند 93 20:26
پیراهن تونیک مانند رونیاجون که حالت لی داره خیلی شیکه میشه بپرسم قیمتش چنده؟!