واپسین روزهای 93 و اولین سالگــــــــــرد مامانبزرگ.
عزیز دردونه مامان خوشگل خانومم این چندوقتی که نبودیم مثل همه تو این روزها مشغول خریدای عید و خونه تکونی و خلاصه هیاهوی اسفند دوست داشتنی بودیم. تو این هفته درگیر فروختن پراید هم بودیم و ایشالا دیگه تو هفته آینده ماشینمونو میدن. دوروزم کارگر داشتیم که یه روزشو حسابی خانوم بودی و اصلا اذیتمون نکردی و میرفتی جلو تلویزیون رو بالشت دراز میکشیدی و کارتون نگاه میکردی ماهم کلی ازت تعریف کردیم و در عوض فردااااااش بیچارمون کردی و اصلا نذاشتی من هیچ کاری بکنم.چهارشنبه هم تولد خاله صبا بود که با عمو مجی قرار گذاشتیم بریم آموزشگاه و سوپرایزش کنیم واسه همین شما رفتی خونه مامان فریبا و من رفتم کادو وکیک خریدم و اومدم خونه مامان فریبا دنبال شما و رفتیم آموزشگاه.کلی خاله جون خوشحال شد. پنجشنبه هم سالگرد مامان بزرگ بود که برای اینکه توعید نیوفته زودتر گرفتن. به همین زودی یکسال از رفتن مامانبزرگ گذشت.شما با آیلین جون کلی نقاشی کشیدین و با بچه ها بدو بدو میکردین تو مسجد.حسابی هم شیرین زبون شدی و هرچی میگیم عین طوطی تکرار میکنی کلی هم شعر میخونی الان آهنگ مورد علاقت (تو که چشمات خیلی قشنگه) از مهرنوشه که هروقت میشینیم تو ماشین میگی چشا قشنگ بزار و تا آخری که بخوایم از ماشین پیاده شیم رو تکراره امروزم بالاخره رفتیم برف بازی که تو یه پست جدا عکسهاش رو میزارم.بقیه دیگه به روایت عکسها.
عسلم عاشق نقاشیه و به زور باید از پای دفتر جداش کنیم و ببریمش بیرون.
بلههههه عسل خانوم مشغول دیدن تی وی و صدالبته باب اسفنجی
بعد مدتها بابا قول داده بود بریم پیتزا آتیشه.باباحجت به شدت مخالف فست فود و پیتزاس واسه همین کم پیش میاد اینجور جاها با رضایت مارو ببره .
جمعه هفته پیش باغ بابایی:
درخت گوجه سبز شکوفه کرده آخجوووووووون بزودی گوجه سبزاش درمیااااد
کلی ترسیدی تا این عکس رو بگیریم
مامان و بابا دور از چشم رونیا عکس سلفی گرفتن
بابایی مهربووووون و رونیا جون.
کلی برا فشفشه روشن کرد شما هم گگر داده بودی فندک میخواستی خودت روشن کنی داستانی داشتیم خلاصه
تیپ متنوع : موهای غیر چتری
اینجوری عروسکت رو تاب میدی وتاب تاب عباسی میخونی براش:
اینجام شیطون کوچولو داره تموم کاغذای دور مداد شمعی های نوش رو میکنه
این گوشی جدید من دوربین دومش تقریبا خوبه واسه همین زیاد سلفی میگیریم و مشا هم دیگه یاد گرفتی تا میگم رونیا عکس بگیریم اینجوری خیلی خوشگل تو دوربین نگاه میکنی عشقولک بامزم.
وای جدیدا هرجا میریم یه عالمه چیز میز میخوای با خودت ببری که پایه ثابتش باب اسفنجی و پاتریکه
وای عاشق این عکستم .چشای نازتو قربون شیطون بلاااا
اینم یه عکس با پراید موقتمون
عسل خانوم در حال گوش دادن به آهنگ ماتاضا (مرتضی خودمون )
رونیا عاشق جیگر. اوشب کل غذاتو خودت خیلی شیک و بامزه با چنگال خوردی اونم سه سیخ جیگر
شبشم رفتیم خونه خاله صبا که تازه اثا کشی کرده بودن تا یکم کمک کنیم. اینجا متوجه نشدم که دستت تو یقه بابا بود
اینجا تا گفتم رونیا دستت کجاس؟ اینجوری خندیدی و اون یکی دستتم کردی تو
و ولکن هم نبودی
عسل خانوم در حال خوردن آلبالو خشکه. خوشم میاد مثل خودم عاشق چیزای ترشی
بدوبدو تو پارکینگ بازم با باب اسفنجی
اینم شروع آموزش غیر مستقیم انگلیسی
و فرشتـــــــــــه ناز لالا کرده
انگشت کاری یواشکی کیک خاله صبا (فقط پاهارو داشته باشین)
وقتی مچتو گرفتم
و اما مراسم اولین سالگرد مادربزرگم
و خوشگلم آماده شده بره مراسم
سلفی
وروجک شیطون
تو ماشین خواب الو بودی :
تا مامان فریبا رو میبینی
و اما تو مسجد:(بازم خاله افسانه زحمت کشید و برات دفتر و مازیک قابل شستشو خرید)
بدو بدو با آیلی موقع غذا
و درآخر شمع روی سفره که با نفس خوشگل تو خاموش شد.روحت شاد مامانبزرگم.