و بالاخـــــــــــره برف بازی 93 :)
یکی یدونه خوشگلم امروز بالاخره به اصرار من رفتیم برف بازی.با اینکه قرار بود دیروز ماشین رو قولنامه کنیم گذاشتیم برای شنبه که امروز بریم برف بازی . متاسفانه امسال ساری برف نیومد هرچی منتظر برف زیبا و دوست داشتنی موندیم ولی خبری نشد امروز تصمیم گرفتیم بزنیم به کوه تا بلکه یکم رنگ سفید خوشگل برف رو ببینیم و برف بازی کنیم و خداروشکر کنیم. تا قبل شما تقریبا من و بابا حجت هرسال با دوستامون میرفتیم برف بازی پارسالم رفتیم ولی چون شما خیلی کوشولو بودی جرات نکردیم ببریمت ولی امسال دیگه خانم شدی و همه چیو درک میکردی و حتما باید میبردمت برف بازی. خلاصه ناهار تو راه گرفتیم و رفتیم سمت پاسند بهشهر .الته کلی رفتیم بالا تا برف گیر بیاریم . شما هم نزدیکای رسیدن خوابیدی و من و بابا ناهار خوردیم که شما بیدار شدی . رفتیم پایین و اول نمیدونستی چیه که برات توضیح دادم و اولین کاری که کردی یه ذرش رو گرفتی و رفتی پرت کردی تو یه چاله ای که آب داشت فکر کردی سنگه. بعدش یکم بهت برف پاشیدم که اصلا خوشت نیومد و هی میگفتی پرت نه پرت نه ینی برف پرت نکنم. بعدش که رفتیم آدم برفی درست کردیم دیگه خوشت اومده بود و حسابی بازی میکردی . کلی آدم برفی رو بوس و ناز کردی.من وبابا هم که حسابی از خجالت هم دراومدیم .یه بار بابا اومد به من گوله برف بزنه که یکمش خورد تو صورت شما و یکم گریه کردی و از اون به بعد میگفتی مامان بزنه ینی من به بابا گوله برف بزنم. خلاصه کلی هم عکس انداختیم .از اونجا سوار ماشین شدیم و رفتیم رودخونه نزدیکش یکمی سنگ پرانی کردی(آخه شما همچنان عاشق سنگ پرانی در رودخونه ای) و ببعی دیدی و برگشتیم کل راه برگشت هم خواب بودی. خلاصه که روز خوبی بود .خدارو هزار مرتبه شکر امسال هم گرچه تو شهرمون نه ولی حوالی شهرمون برف داشتیم. دوست دارم دونه برفی من.
تو راه برگشت بابا این گل زردا رو دید و گفت وایسیم عکس بندازیم ولی شما بیدار نشدی و همینجوری عکس انداختیم
اینم چندتا عکس از برف و آدم برفی پارسال که نخودچی بودی
پارسال کلی ذوق کردیم ساری برف میومد
عاشقتم نازدونه