رونیا و مهموناش :)
عروسک دوست داشتنی مامان این هفته ای که گذشت دوتا مهمون دوست داشتنی داشتیم اولش خاله هانیه آخر هفته هم عمه فهیمه. حسابی هردوشونو دوست داری و باهاشون بازی میکنی.حسابی شکرپاشی میکنی . خوشگل خوشگل حرف میزنی. هوا هم که واقعا بهاری و عالیه و هرروز یا پارکیم یا ددر اینور و اونور.
برییم سراغ عکسا و توضیحاتش:
عکسای شنبه روز پدر که رفته بودیم باغ:
دیگه کاملا یادگرفتی چیجوری عکس سلفی بگیری
این آبپاش رو مامان فریبا برات خریده تا با بابایی به نهال ها آب بدی
اینجا هم که مشغول خوانندگی هستی
اینجا هم کادوی بابایی رو داری باز میکنی.
عشقهای منـــــــــــ
شبم رفتیم بهشهر و با پدرجون و مادر جون رفتیم عباس آباد:
اینم یکشنبه که داشتیم میرفتیم دنبال خاله هانیه (اولین باری که موهاتو اتو کشیدم. فدات بشم که خیلی بهت میومد ولی حیف که به موهای ابریشمیت صدمه میزنه )
باغ با خاله هانیه:
رونیا و نهالی که پارسال بابایی به اسم رونیا کاشت.
پارک با خاله هانیه:
اینجا تا دیدی نی نی کناری عروسکاشو گذاشته رو تاب و تاب میده شما هم همینکارو کردی.
آخر شب که رفتیم پارک ملل .که هوا خیلی سرد بود زود برگشتیم.
فرداش که هانیه رفت عمه جون اومد .حسابی خوش به حالت بود دیگه
رفتیم قائمشهر آش مادربزرگ
یه شب خوب و پر از خنده
و بعللللله رونیا و سانروف بابایی به عشق شما ماشین سانروف دار خریدااا یکی یدونه من
البته هنوز قدت کامل نمیرسه زیر پات بالش میزاریم
اینم باغ بابایی با بچه هااا
تو راه برگشت هم آبنبات به دست خوابت برد.
بیدار که شدی بردیمت پارک
کم کم داری با سرسره هم دوست میشی
از پیشرفتهای جدیدت بدون کمک بالا پایین رفتن از پله هاست.
یه روز که بابا حجت برای اینکه غذاتو خوب میخوردی برات جایزه کیمدی خریده بود بس که این کیمدی هارو دوست داری و کارتونشم عاشقشی بغلش کردی و خوابیدی.
عاشقتم فرشته کوچولوی خوشگلم