آخرین روزهای اردیبهشت دوست داشتنی .
تقدیم به همه دوستام
وقتی به رونیا خانوم میگیم وایسا عکس بگیریم
جدیدا تا میای رو راه پله آماده میشی برای عکس .دیگه عادت کردی
یه شب که رفتیم پارک میدون معلم.اولش این فواره هارو دوست داشتی ولی یهو یکیش خیلی بالا رفت و یکم آب پاشید رو سر ما و ما هم بدو بدو فرار کردیم و از همون جا شما ترسیدی
عاشق این چراغها بودی .
مهربونم داره گل رو بوس و ناز میکنه
یه چشمت همش به فواره بود که مبادا دوباره بریزه رو سرت
فدای اون اخمت.سلفی در جنگلهای زرین آباد.
یه جا میخواستیم وایسیم عکس بگیریم خیلی خلوت بود من ترسیدم و بابا گفت نترس ترس نداره .شما هم این کلمه ترسو شنیدی و دیگه اصلا رو زمین بند نمیشدی و میترسیدی
شبشم رفتیم آتیشه .
شماره رو که اعلام میکردن شما جیغ میکشیدی و میخندیدی
عزیز دلم چندروزی هست که موقع پوشک خیلی اذیت میکنی و با جیغ و دعوا پوشکت رو عوض میکنم .یه روز گفتم بریم برات یه گاشو بخریم تا شاید بشینی روشو و از پوشک راحت شی. خودتم موافق بودی و گفتی میشینم و جیش میکنم
خلاصه چندتا جا رفتیم برای پیدا کردنش و همه اونجاها کلی اسباب بازی داشتن ولی شما خیلی خانوم بودی و با اینکه خیلی اون اسباب بازیها جذبت کرده بودن ولی تا میگفتم نباید برداری و مال مانیست خانمی میکردی و میزاشتی سرجاش واسه همین باباحجت این قطار خوشگلو برات جایزه خرید که به حرف ما گوش کردی. از اون روز عاشقش شدی و همش مشغولشی.
اینم گاشوی شما که البته وقتی اومدیم خونه اصلا سر قولت نموندی و اصلا حتی یه بارم برای جیش کردن روش نشستی و فقط به عنوان صندلی ازش استفاده میکنی. اصلا رضایت نمیدی شلوار و پوشکتو دربیارم و بشینی روش
جدیدا عاشق سفره انداختن شدی.
بعله این خانوم خوشگل هم همسایه بالاییمونه که شما ئاقعا عاشقشی و گاهی اون میاد پیش شما و گاهی شما میری پیشش و کلی باهم بازی میکنین و موقع برگشت اصلا راضی به اومدن نمیشی و همش میگی اسا اسا برم بادی کنم(برم پیش اسرا بازی کنم.) اسرا جون یک سال از شما بزرگتره.
عاشقتم عروسکم.حیف که به زور عینک و کلاه میزاری
فرشته معصوم من
تو این هفته یه دوباری ماشینتو بردیم پارک ملل و کلی ماشین سواری کردی عشقم.چقدرم دوست داری نفسم .آهنگاشم باهاش همخونی میکنی و با همه هم تو پارک میخندی و دوست میشی
بعدش یه بستنی برجی میچسبه
به شدت از حشرات میترسی درست عین مامانت پشه مگس پروانه خلاصه همه چی .اینجا هم کرم بهت نشون دادم داری نگاه میکنی گفتم الانه که بگی میترسم ولی در کمال تعجی گفتی کرم میخوام
دیگه خودکار تا دوربینو میبینی دستم فیگور میگیری
عشقم از حموم اومده و بعد مدتها رفته سراغ برج مکعبش
و پیکاسوی من و عشق نقاشی
یه روز که بابا باجه عصر داشت با بابایی و مامان فریبا رفتیم باغ
اینم موش کوچولوی من که عاشق بالا پایین رفتن از پله شده
وای نه به پارسال که به خاطر یبوستت همش درگیر بودیم باهات برای هندونه خوردن و شما نمیخوردی حتی لبم نمیزدی .نه به امسال که از هندونه خوردن سیر نمیششی
تو سلفی هم دست از هندونه نمکشی:
اینم فوت فوتک که برای اولین بار تونستی توش فوت کنی کلی کیف کردی
بابا رفت تا از انباری ماشینتو دربیاره بریم پارک که تا چشت به دوچرخه افتاد هوس دوچرخه کردی
پارک ملل و ماشین سواری
موشی و پله
بعله وقتی آقای پدر واکس میزنه به کفش دختر
اینم یه روز که از ساعت 66 صبح بیدرا شده بودی نخوابیدی تا ساعت 5 غروب که اینجوری غش کردی و تا ساعت 8 و نیم شب خواب بودی
جمعه شب.رستوران مجلل تای سیز .دعوت به مناسبت ماشین جدیدمون
حسابی اون جا اذیت کردی شیطونک
یه جا بند نشدی که عکس بگیریم.
شنبه مبعث هم که تعطیل بود رفتیم پارک جنگلی :
برای اولین بار رانی خوردی و خوشت اومده بود
تا چشت به بازیا افتاد آنچنان جیغی کشیدی و بدوبدو و دست زنان رفتی سراغشون که البته اصلا ترامپولینو نرفتی و ترسیدی وفقط قایق سواری اونم به زور رفتی وبه زار آوردیمت بیرون
بعدشم کلی هندونه خوردی .
کلی هم با باباحجت توپ بازی کردی
برگشتنی هم رفتیم کارواش و اونجا یه سگ بود که شما ول کن نبودی همش میرفتی پیش سگه.بهش میگفتی عزییزم.هاپو جوووون
شب هم فامیلا همه تصمیم گکرفتن شام بریم بازم پارک جنکلی که ما صبحش رفته بودیم.
راستی یادم رفت بگم که مادرجون و پدر جون پنجشنبه صبح رفتن کربلا و ما برای اینکه خواب شما بهم نخوره نتونستیم بریم بدرقه.ایشالا به سلامتی برن و برگردن.