استقبال + مولودی
عروسک خوشگلم همونجور که تو پست قبل گفتم شب ماهگردت با اومدن مادرجون اینا از کربلا یکی شد و شب قبل رو بهشهر موندیم .کلی بهت خوش گذشت این دو روز و حسابی بازی کردی و در کل 5 ساعت خوابیدی اونم به زور ینی 6 صبح بیدار شدی از ذوق و دوست نداشتی بخوابی حسابی خوش به حالت بود و فقط بازی بازی بازی. جمعه هم مولودی دعوت بودیم خونه عمه من و اونجا هم کلی بهت خوش گذشت همش وسط درحال رقص و دست زدن و بالاپایین پریدن بودی.خلاصه این دوسه روزی حسابی خوش به حالت بود عروسکم.ایشالا همه روزات پر از خنده و بازی باشه نفسم. اینم عکسای استقبال و مولودی.
این ثنا خانم عروسک عمه است. واقعا دوست داشتنیه و خوش خند بامزهه شیطون.
وای که من واقعا بچه تو این سن رو خیلی دوست دارم بازم خاطرات قشنگ شما برام زنده شد حیف نمیششد زیاد باهاش بازی کرد چون عروسک دوست داشتنیه مامان یه کوچولو حسود شده بود و تا ما میرفتیم سراغ ثنا خودشو میرسوند و بغل میخواست.
وقتی نوه کوچکتر از همه باشی برای خواب هم مشکل داری
بالاخره بیدارش کردین شیطونااا
تا عمه خواست به ثنا شیر بده شماهم .....
با اومدن مهنا جمعتون حسابی جمع شد.
سبد گل رونیا برای پدرجون و مادر جونش
اینم عروسک اداباز من تو راه فرودگاه
اینم قرتی عمه
استقبال کننده های کوچولو
بالاخره مقاومت تموم شدو ساعت 10 و نیم شب به زور خوابیدی و تا برگردیم ساری و تا صبح خواب بودی و بیدار نشدی .واقعا از این اتفاقا شاید هر 10 سال هم نیوفته
اینم مادر دختری ست کردیم بریم مولودی
عروسک خوشگل مامان
با هزارتا وعده و خواهش تمنا تل گذاشتی.
و همچنین عینک.
رونیا و مهتا (چون مهتا شیرنی میخورد شما هم باید میخوردی حتمااااااا
نمیدونم چرا دوست داری رو پای بچه های بزرگتر از خودت بشینی هم مهتا هم داداشی.
خانم مداح شکلات پرت میکرد برای حاجت وای شما هم یاد گرفته بودی هرجی ما شکلات جمع میکردیم شما پرت میکردی
وقتی دف ودست اومد روکار شما هم پریدی وسط و مجلس گرم کن شدی
برای مراسم کیک هم که خب حتما حتما باید حضور فعال میداشتی
شمع کیک رو هم شما فوت کردی
ایشالا در پناه حضرت ابوالفضل همیشه سالم و خوشبخت باشین.هم شما و هم همه بچه های دنیا