نیمه اول خرداد + مسافرت تهران.
عشق کوچولوی مامان این هفته چندروزی رو رفتیم تهران و خوش گذروندیم. کلی با هانیه و فرشته و آیلین بهت خوش گذشت .دیگه هانیه که شده بود مثل مامانت و همش سراغشو میگرفتی تا یه لحظه نمیدیدش میپرسیدی هانیه تجا دفت؟ کلی جاها هم رفتیم که از بینشون از همه بیشتر پارک آب و آتش بهت خوش گذشت واسه همین دوبار رفتیم یه بارم با آیلین.بریم سراغ عکسا که خیلی خیلی زیادن.
اول عکسای روزمرگیه قبل تهران رفتن:
کوتاه شدن چتریهات برای بار دوم.
بهشهر بازی با دوقلوها:
خونه کم بود تو ماشینم اضافه شد
یه گردش خوب اول جیدر(جیگر) بعدش پارچ(پارک) بعدشم فالوچه(فالوده)
از اون سرسره سر میخوردی فورو میرفتی تو توپها و این نی نی جون بیچاره هر دفعه شمارو میاورد بیرون.
یه روز که با بابایی و مامان فریبا رفتی باغ:
یه روز که همه با هم میخواستیم بریم بازار من کفش بخرم.شما هم دوتا صندل و یه دمپایی به انتخاب خودت صاحب شدی:
میخواستیم بریم پارک ماشین سواری:
تا اسرا رو دیدی اصرار کردی که سوار ماشینت بشه دختر مهربون منی
اندر حکایات غذا خوردن خودکفای رونیا
اولین باری که همه موهاتو بافتم .
یکی از همون صندلایی که برات از بازار گرفتم.
و دخترم که حاظر شده بره تهرااااااااااان
ادا اصولای دخترک وقتی میخوایم عکس بگیریم
میشه گفت کل راهوو خوابیدی
همون شب که رسیدیم همه باهم با آیلین اینا رفتیم شهربازی .این اولین باری بود که شما میرفتی شهربازی و حسابی خوش گذشت بهت. مامانجون منم خیلی شهربازی رو دوست داشتم و دارم کلی ازش خاطرات شیرین کودکی به ساد دارم همیشه برام دوست داشتنی بوده.
جمعه هم رفتیم پارک آب و آتش .اولش خواب بودی بعدش که بیدار شدی تا بچه ها رو در حال جیغ و خنده دیدی بدو بدو رفتی ببینی چه خبره
اولش همش میرفتی لابلای فواره ها ولی بعد اینکه یکیش خورد تو صورتت دیگه حسابی محتاط شدی و بیشتر اطرافش بازی میکردی:
وای گیر داده بودی به این نی نیه بیچاره همش اینور اونور میکشیدیش و بغلش میکردی
پل طبیعت
بله با ذوق زیاد اسب سواری هم کردی
اسبه تا خواست مگس رو سرش رو بپرونه سرشو تکون دداد شما ترسیدی و دیگه سوار نشدی .
جمعه شب هم رفتیم تئاتر.تئاتر قبلی که میرفتیم همش آهنگ بود و منم رو حساب اون گفتم حتما خوشت میاد ولی این یکی اصلا آهنگ نداشت و شما هم اصلا خوشت نیومد و حسابی اذیت کردی که دیگه مجبور شدیم وسط سانس برگریدم.
بازم نی نی گیر آوردی اونم از نوع دوقلو.
شنبه هم به اتفاق مامانجون رفتیم باغ پرندگان.که اونجا هم همون اولش یه کلاغ از جلوت پرواز کرد و شما هم حسابی ترسیدی و به هیچ عنوان از بغل پایین نیومدی. تو همه عکسات هم معلومه بداخلاقی
پیلا پیلای دوس داشتنی .شخصیت کارتونی زمان ما
بلد نبودی آب بخوری از این آبخوریا
خروس فشن
بالاخره رضایت دادی چون یه نی نیه دیگه پایین بود شما هم بیای پایین
کله رونیا رو توروخدا از کجا دراورده
عکی هنری مامان روجا
اینم شاهکار هنری یکی از کارکنان باغ که ازش خواستیم ازمون عکس بندازه واقعا نمیدونم چیجوری این عکسو این شکلی انداخته
باز آب دیدی به هوای پارک آب و آتش شروع کردی بپر بپر تو آبها:
کل راه برگشت هم خواب بودی.
هانیه مسواک میزد شما هم عینش مسواک میزدی:
مامان کوچولو
یکشنبه ناهار هم رفتیم خونه خاله افسانه و بعدشم با آیلین رفتیم پارک آب و آتش:
بازم یکی از فواره ها خورد تو صورتت قیافت اینطوری شد
به زور میخواستی این نینی رو ببری تو فواره ها .داری بهش میگی نترس بیم آب بازی( ینی من عاشق این روابط اجتماعی بالاتم )
دختر خاله های بامزه
یه روزم سپهر اومد پیشت:
تو راه برگشت و گیلاس نوبرونه که فک کنم راحت نیم کیلو گیلاس خوردی .قشنگ از پارسال یادت بود که گیلاس میوه مورد علاقته
اینم همین الانه که چون تا 8 و نیم خواب بودی هنوز بیداری و داری ورجه وورجه میکنی
تنها خریدمون از تهران: وسطیه سوتیه که عاشقشی .قبلا پای نینی دیده بودی و همش میگفتی میخوام. الانم میگی این دبشم سوت میزنه