فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

1 دی 93 : روز دخترخاله های بامزه !

گل نازم امروز از صبح رفتیم پیش آیلین جون و حسابی شما دوتا دختر خاله وروجک با هم بازی و دعوا و شیطونی کردین. اول که رفتیم برای ناهار باغ بابایی و اونجا کلی آتیش سوزوندین و بازی و بدو بدو و نقاشی و خلاصه هر کار که فکرشو بکنی کردین بعدشم که خونه مامان فریبا تا ساعت 12 شب آتیش سوزوندین. اینبار خیلی بیشتر آیلین جون با شما بازی میکرد ولی شما حسابی اذیتش میکردی و بیچاره تا هرچی میگرفت دستش تا بازی کنه لج همون چیزو میکرد و میخواستیش ولی در کل خوب بود و فک کنم به هردوتون حسابی خوش گذشت وروجکای شیطون.اینم چندتتا عکس از دختر خاله های بامزه        آیلین داره سوسک خیالی رو بهت نشون میده    ...
2 دی 1393

شهادت امام رضا(ع).

                                                                                  عقل در درک تو مبهوت و گرفتار شده                                                                   عشق از عشق تو بیچاره و بیمار شده              ...
2 دی 1393

پایان 22 ماهگی / ورود به 23 ماهگی ( شب یلدا 93)

هندونه شیرین من        ماهگیت مبارکــــــــــــــــــ .     گل نازم این ماه ماهگردت با شب یلدا یکی بود منم برای اولین بار یه کیک هندونه ای با فوندانت درست کردم که به نظرم برای اولین بار خوب شده بود . . . . . .     بعد این عکس که مال ماهگردت بود رفتیم باشگاه عمو برای شب یلدا که البته امسال به خاطر مامانبزرگ و ایام صفر سفره یلدا نذاشتیم.فقط دور هم جمع شدیم و یکم بازی کردیم.بقیه ماجرا به روایت عکس:   تگ یلدای امسال به قول یکی از دوستان : دونه ی انار من یلدات مبارکــــــــــــ .   &...
2 دی 1393

آخرین روزهای 21 ماهگی + بی ماشینی + حلیم پزی امسال بدون مامان بزرگ...

این عکسا مربوط به شنبه هفته پیش که آخرین روزی بود که ماشین داشتیم و رفتیم باغ  . اون روز قرار بود همگی بریم باغ تا پرتقالهای باغ بابایی رو بچینیم و خوش بگزرونیم که شما شب قبلش تب کردی و نرفتیم وفقط غروبش یه سر زدیم بعد هم رفتیم دکتر و خداروشکر با دارویی که داد حالت یه روزه خوب شد.         انبار باغ و پرتقالهای چیده شده و شیطون خانم من.         اینم دقیقا همون روزیه که ماشینمون به  ملوک پیوست و شبش با ماشین بابایی رفتیم بهشهر:       بازی با باباحسن :       ...
2 دی 1393

ماشین دوست داشتنیمون دیگه نیست .( ولی خدایا شکرت)

عزیز گلم این روزا حالمون زیاد تعریفی نداره .جریان هم از این قراره که دو روز پیش صبح که بابا داشت میرفت سرکار با ماشین یهو متوجه بوی سوختگی و بعد دود و تا بزنه کنار دید که تمام کاپوت ماشین و زیرش آتیش گرفته خداروهزار مرتبه شکر تونست خودش سریع بیاد بیرون و متاسفانه تا ماشین آتیش نشانی بیاد کل ماشینمون سوخت. بازم خداروشکر بابا سالمه همین کافیه .ماشینم خوشبختانه بیمه بدنه بود و حالا منتظریم ببینیم که خسارتشو بهمون میدن یا میخوان حق خوری کنن. خلاصه این روزا درگیر کارای ماشینیم.امیدوارم دیگه از این بدبیاریا نیاریم و اگرم باشه حداقل فقط مالی باشه .بازم خداروشکر که بابا سالمه.  این ماشین رو ما سال 89 یه روز قبل اولین سالگرد ازدواجمون گرفتیم...
25 آذر 1393

فرشته 21 ماه و 21 روزه این روزها ...(اولین جمله )

موهای ابریشمی دخترکم که از بهشت با خودش آورده بود دیگر بافته میشود و دل من و پدرش را به غش و ضعف می کشاند.       سلام به عشق خودم. دردونه 21 ماهه من که این روزا بلبل شده و همه چی میگه .کلی شیرین زبونی میکنی این روزا که بعضیاش واقعا خنده داره و کلی از دستت میخندیم عشقم. یه سری از شکر پاشی هات رو برات میزارم عسلم تا جایی که ذهنم یاری کنه البته :  دودو ( جوجو ) / دا ( رجا) / دت ( حجت) / صبا ( صبا) / مونی (مجی یا همون عمو مجتبی) / منا (مهتا) / تسی (ترسید یا همون ترسیدم ) / بنی ( پنیر) / عسی (عسل) / نین (نون ) / منه (مال منه) / دااات ( ساعت) / دیف(کیف) / بوخ(بوق)/ داخ(داغ) /سده (سرده)/ اخ (یخ)/ دتر( دکتر...
22 آذر 1393

رونیا به آتلیه میرود.

عشق کوچولوی خوشگلم جمعه بالاخره تلسمش شکست و رفتیم آتلیه. حدود سه ساعت اونجا بودیم و عمو امیر که فامیل خاله صبا بود حسابی از شما عکاسی کرد که حاصل این سه ساعت 210 تا عکس شد با 11 نوع تیپ برای شما که واقعا صبوری کردی البته با یه بسته شکلات و لواشک به عنوان رشوه. حالا ما موندیم و این 210 تا عکس که از بینش 75 تارو انتخاب کردم و هی از دیروز دارم این عکسارو نگاه میکنم تا بلکه از توش نهایت 10  12 تا عکس برای چاپ انتخاب کنم نمیشه که نمیشه بس که همشون خوشگلن. یه چندتاییش رو اینجا میزارم برای دوستامون که نظراشون رو بدونم .البته این عکسا خام هستن و باید کمی روتوش و نورش تنظیم و کادرش اصلاح بشه که عمو امیر بعد انتخاب ما زحمتشو میکشه . دوست دارم ...
17 آذر 1393