فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

روزهای سیزده ماهگی به روایت عکس.

دردونه خوشگلم چند روز قبل فوت مامانبزرگ وتامین گیری تو بالکن.ببین چه عشق عروسکت شدی نفسم:               این عکسهام روز جمعه است که با خاله افسانه و آِیلین جون که برای دیدن مامانبزرگ اومده بودن  رفتیم باغ گرفتیم.       وقتی آیلین شیطون خاله وارد میشه:     هندونه خوری به سبک رونیا:       بابایی و دو دختروووووون:     اینم جمع 6 نفریه ما:     اینم دقیقا روز قبل فوت مامانبزرگه که خاله افسانه خونه ما نهار دعوت بود.اینجا تیپ زدی منتظر خاله جونی:...
20 فروردين 1393

10 فروردین روز شیرینی که تلخ شد ...

  رسم گلچین فلک گرچه همه یغما بود لیک این بار گلی چید که بی همتا بود خاموش ای دل که به غمناک ترین وازه شعر داغ او را نتوان گفت که جانفرسا بود. سلام دختر قشنگ مامان .سلام عزیز دردونه من.مامانی چی بگم که دلم پر از غمه .چی بگم که مامانبزرگم رفـــــــــت.مامانبزرگ مهربونمممممممممم مامانبزرگ عزیزمون رفت. اشکامون سرازیره دلامون پر از غصه است . بابایی خیلی غصه داره بابایی خیلی غم داره آخ که جیگرمون داره آتیش میگیره.مامانبزرگ مامان بابایی یکسال بود که مریض بود مریضیه لعنتی غده بدخیم سرطانی از معده شروع شد و همه جای بدنشو گرفت و بالاخره ١٠ فروردین ٩٣ در سن ٧٩ سالگیه مامانبزرگ دوست داشتنیمون رو از پا درآورد. نمیتونم بهت بگم تا چه ا...
20 فروردين 1393

ویتامین D3 + روزمرگی های عیدانه

سلام خوشگل دخترم .یدونه دخترم این روزا همش به دید و بازدید البته از طرف بابایی میگزره و شما هم حسابی شیطونی میکنی و همش میخوای میوه آجیل و شیرینی هارو چنگ بزنی واسه همین من و باباحجت هر جا میریم یه ثانیه نمیتونیم بشینیم. البته این روزا به یه کار دیگه هم حسابی درگیریم و اون هم ویتامین دی گیری شما. از وقتی شنیدم در نیاوردن دندون علتش کمبود ویتامین دی میتونه باشه یکسره تا هوا خوب باشه از هر فرصتی استفاده میکنیم و شما رو میبریم گردش تو آفتاب بهاری. بابا حجت هم بالکن رو خالی کرده و مرتب برای اینکه روزا شما بری اونجا و بازی کنی و جذب ویتامین دی چندتا کار جدید هم یاد گرفتی که یکیش صدای قورباغه درآوردنه یکیشم الله و اکبر که میگیم دوتا دستاتو م...
6 فروردين 1393

دخترکم در اولین روزهای بهاری...

سلام دردونه مامان.سلام قند و عسلم. طلا خانومم این روزا حسابی شیرین تر از قبلی و کارای بامزه میکنی و صدالبته دلبــــــــــــــــــــــــری .همش راه میری و راه میری و ذوق میکنی. دیگه مشکل بلند شدن هم نداری و یکی دو بار که بهت گفتیم پاشو وایسا رونیا و شما هم وایسادی و برات دست زدیم و تشویقت کردیم دیگه از اون روز همش خودت بلند میشی و احتیاجی به تکیه گااااه نداری . فدات شم فدای اون راه رفتنت فدای اون قد و بالات عروسک خوشگلم. عاشق اینی که تشویقت کنیم و بگیم آفرین و برات دست بزنیم. سریع خودتم برای خودت دست میزنی و میخندی.از عید دینی هم که این طرف خبری نیست یعنی کسی به خاطر حال مامانبزرگ دل و دماغ عید دیدنی رفتن رو نداره و  از امروز که مام...
4 فروردين 1393