خداحافظ گهواره خوشگل رونیاااااااااا
عزیز مامان خونه مامان فریبا که بودیم شما تو گهواره ات میخوابیدی ما بالا سرت نوبتی کشیک میدادیم تا یه موقع تو خواب شیر بالا نیاریییییییی .چه روزایی بود... هم سخت هم شیرین ... از وقتی اومدیم خونه خودمون گهوارتو آوردم کنار تختمون و اون تو میخوابوندمت و تصمیم داشتم تا شش ماهگیت اون تو بخوابی و بعدشم کم کم اتاقتو جدا کنم .الان چند وقتی میشه که گهوارت برات کوچمولو شده بود و همش تو خواب دست و پات بهش میخورد و نمیتونستی توش غلت بزنی و بخوابی .منم دیدم اینجوریه شمارو آوردم کنار خودم رو تخت و بابا حجت و تبعید کردیم تو هاااااااااااالمتاسفانه تا رفلاکست خوب خوب نشده جرات نمیکنم اتاقتو جدا کنم البته خیلی بهتر شدییییییییییی خدارو شکر فقط روزی دو سه بار بالا میاری و اونم خییلی کم. ولی تا کاملا خوب نشی بابا حجت بیچاره تو تبعید میمونههههههههههههههههه.پس به خاطر بابا حجتم که شده زود زود خوب شو دختر گلم. خلاصه امروز گهوارتو جمع کردم تا بزارم تو انبا.ری. خیلی خاطرات قشنگی ازش دارمممممممممممممممممممم.دلم برای اون زمانایی که نی نی گلو بودی حسابی تنگ شده و گهوارت واسم اون خاطراتت رو تداعی میکرد. ولی چاره ای نیست جز اینکه بگم خداحافظ گهواره خوشگل رونیااااااا.
اینم یه عکس از نی نی گلوییت تو گهوارت.