واکسن 6 ماهگیییییی...
عشق مامان بالاخره با 5 روز تاخیر یکشنبه رفتیم برای واکسنمن و شما و عمه فهیمه رفتیم . بازم صبح ساعت 9 بیدارت کردم و قطره و شیر دادم بهت و حاظرت کردم و راهی شدیم.قربونت برم که ذوق داشتی موقع بیرون رفتن.این عکسته تو پارکینگ قبل رفتن...
فدای اون قیافت بشم من. اونجا که رسیدیم دوتا نینی تو اتاق بودن که داشتن واکسن میزدن و گریه میکردن منم اصلا حواسم نبود که با اون شرایط شمارو تو نبرم خلاصه باهم رفتیم تو تا کارتتو بزارم تو نوبت که شما با دیدن گریه نی نی ها بغض کردی و قیافت خیلی مظطرب شده بود. فدات بشم که تا دیدم اینجوریه اومدم بیرون. بعدش که نوبتمون شد تا شمارو تو تخت خوابوندم دستات باز شد که بغلت کنم و بازم بغض کرده بودییییییییییییی.با دیدن این صحنه منم بغض گلومو گرفتتتتتتتتتتتتتتتتت.الهی دورت بگردم برای سلامتیته عزیزم . فدات بشم که ملتمسانه منو نگاه میکردی تا بلندت کنم. وای برای 4 و 2 ماهگی اینکارو نکردی .خدارو شکر تا یک سال دیگه خبری از واکسن نیست. خلاصه واکسن اول یکم گریه کردی و تا ساکت شدی واکسن دومبرای دومی هم یکم بیشتر از اولی گریه کردی که تا عمه فهیمه برات شکلک درآورد ساکت شدی. خیلی خانوم بودی دخترکم آفرین به دخمل شجاع من. نی نی های دیگه یه ربع گریه میکردنننننننننن بعدش اومدیم خونه و طبق معمول غش کردی از خواب...فدات شم که اینجوری خوابیدییییییییییییی....
وقتی بیدار شدی اصلا تب نداشتی و من خیلی خوشحال بودم البته خیلی هم سرحال بودی انگار نه انگار واکسن زده بودی ...
شبم رفتیم بهشهر که عمه رو برسونیم و یه سر هم به مادرجون پدرجون بزنیم.اونجا تبت رفته بود بالا و خیلی بهونه میگرفتی و اذیت میکردی. به پیشنهاد مادرجون پاشویه با برگهای نارنج رو امتحان کردیم....
آخه اون که خوردنی نیست عشق مامان....
از اونجایی که دخملی ما یه جا بند نمیشه دیگه به نشستن راضی نبودی و میخواستی وایسیییییی....
بعدش کم کم مشغول آب بازی شدی رسمااااا....
بعدش عمه برگ بالای سرتو آورد پایین تر که رو چشمتو گرفته بود دیدم انقدر مشغول بازی هستی که اصلا توجهی نکردی که یه چشمتو پوشوندیم
خلاصه به دلطف آب بازی و خیس کردن کل لباست تبت اومد پایین و شبم که برگشتیم خونه حسابی سرحال بودی خداروشکر(ایشالا همیشه سرحال باشی.واقعا وقتی بی حالی انگار منم بی حالم و حالمون خیلی گرفته میشهههه عشقمممممم)خوابیدی تا صبح صبح هم به زور از خواب پا شدی به خاطر استامینوفن و هی میخواستی بشینی اما خوابت میومد بلندت کردم و نشوندم پیش خودم که کم کم سرتو گذاشتی رو سینم و خوابت برد و منم اینجوری شدم
اینم از واکسن 6 ماهگی گل دخملممممممممم . دوست دارم هوارتاااااااا.....