تولد عمو حسین.
عشق دلم دیشب تولد عموحسسین بود و ما رفتیم بهشهر. دوقلوها دیگه پوشک نمیشننننننننننننننننن.آفرین بهشون.فکر کنم این بهترین کادو برای باباشون باشهههههههههههههاونجا به غیر از دوقلوها دختر عموی بابا مهنا جون که ٣ سال و نیمه هست هم بود و کلی با شما بازی میکرد عمه فاطمه رو هم بعد مدتها دیدیم و هم ما دلمون براش تنگ شده بود و هم اون برای شما حسابی دلش تنگ شده بود و کلی بغلش بودی. خلاصه شب خوبی بود و شما هم با تعجب به بازی مهنا و دوقلوها نگاه میکردی و خوشت اومده بود ایشالا شما هم که بزرگتر شدی به جمع این وروجکها میپیوندییییییییییییاینم چندتاعکس از بازیه شماهههههههههههههها:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی