فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

سفرنامه مشهد (روز دوم)

1392/7/19 20:50
نویسنده : مامانیه رونیا
401 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 14 مهر 92:

عشقم امروز صبح بالاخره رفتیم حرم .اونجا اولش شما خیلی خوشحال بودی و رو دوش بابا حجت کلی کیف میکردی.اولش که رسیدیم تو حرم از سقاخونه هممون آب خوردیم و به شما هم دادیم:

عکس دخترم در حال خوردن آب سقاخونه:

رونیاااااااا

بعد رفتی آب بازی و بعد از کلی آب بازی و خیس کردن لباسات نوبت رفتن به داخل حرم شد که شما با بابا حجت رفتی تو و به گفته بابا حجت تا رفتین اون تو شروع که به جیغ و گریه که بابا حجت مجبور شد زیارت نکرده دوباره برگرده حیاط و شما رو دوباره ببره آب بازی تا ما از زیارت بیایم .چشم

 

رونیااااااا

 

رونیااااااااااا

 

رونیااااااااااا

نقل قول مامان فریبا که همش طرفدار شماست وقتی خاله هانیه داشت این مطلب رو مینوشت:

(مامان فریبا از طرف شما می گه چون روجا واسم کلاه نیاورده بود ملاجم داغون شده بود از گرما در ضمن اینکه هیچی هم واسم نخرید .... )خنده

اینم عکسای طلا خانوم تو حرم امام رضا....

 

رونیاااااااااا

 

رونیااااااااا

 

رونیاااااااااااا

بعد از اومدن از حرم چون شما خیلی گریه می کردی و خیلی گرم بود بدو بدو برگشتیم سمت هتل . شما 2-3 ساعتی خوابیدی بعد که بیدار شدی رفتیم پاساژ طوس تا برای شما بشقاب و لیوان با عکس خودتو سفارش بدیم .بعد از اونهم خاله هانیه و فرشته و مامانجون رسیدن و به ما ملحق شدن.جمعمون جمع شد.هوراااااااا.نیشخندهرجا هم که خاله فرشته باشه بساط تاب بازی از این نوع هم که هستتتتتتتتاوه

 

رونیاااااااااااا

 بعد از یکم نشستن و گپ زدن تصمیم گرفتیم که من و باباحجت  و خاله هانیه بریم حرم و شما پیش مامان فریبا بمونی تا اذیت نشی تو شلوغی.به گفته مامان فریبا تو اون یه ساعتی که مارفتیم حرم حسابی از خجالتش دراومدی و بدقلقی کردیییییییی تا ما برگردیم خجالتفدات شم خوب اشکال نداره دخترم مامانشو میخواسته لابد دیگههههههههههههههههههههماچپایان شب دوم/

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)