سفرنامه مشهد (روز دوم)
یکشنبه 14 مهر 92:
عشقم امروز صبح بالاخره رفتیم حرم .اونجا اولش شما خیلی خوشحال بودی و رو دوش بابا حجت کلی کیف میکردی.اولش که رسیدیم تو حرم از سقاخونه هممون آب خوردیم و به شما هم دادیم:
عکس دخترم در حال خوردن آب سقاخونه:
بعد رفتی آب بازی و بعد از کلی آب بازی و خیس کردن لباسات نوبت رفتن به داخل حرم شد که شما با بابا حجت رفتی تو و به گفته بابا حجت تا رفتین اون تو شروع که به جیغ و گریه که بابا حجت مجبور شد زیارت نکرده دوباره برگرده حیاط و شما رو دوباره ببره آب بازی تا ما از زیارت بیایم .
نقل قول مامان فریبا که همش طرفدار شماست وقتی خاله هانیه داشت این مطلب رو مینوشت:
(مامان فریبا از طرف شما می گه چون روجا واسم کلاه نیاورده بود ملاجم داغون شده بود از گرما در ضمن اینکه هیچی هم واسم نخرید .... )
اینم عکسای طلا خانوم تو حرم امام رضا....
بعد از اومدن از حرم چون شما خیلی گریه می کردی و خیلی گرم بود بدو بدو برگشتیم سمت هتل . شما 2-3 ساعتی خوابیدی بعد که بیدار شدی رفتیم پاساژ طوس تا برای شما بشقاب و لیوان با عکس خودتو سفارش بدیم .بعد از اونهم خاله هانیه و فرشته و مامانجون رسیدن و به ما ملحق شدن.جمعمون جمع شد.هوراااااااا.هرجا هم که خاله فرشته باشه بساط تاب بازی از این نوع هم که هستتتتتتتت
بعد از یکم نشستن و گپ زدن تصمیم گرفتیم که من و باباحجت و خاله هانیه بریم حرم و شما پیش مامان فریبا بمونی تا اذیت نشی تو شلوغی.به گفته مامان فریبا تو اون یه ساعتی که مارفتیم حرم حسابی از خجالتش دراومدی و بدقلقی کردیییییییی تا ما برگردیم فدات شم خوب اشکال نداره دخترم مامانشو میخواسته لابد دیگههههههههههههههههههههپایان شب دوم/