3روز تعطیلی به روایت تصویر.
روز تاسوعا
کشف اسباب بازیه جدید توسط یه نی نیه کنجکاو خوشگل:
اسباب بازیه جدید از ترس به پشت tv فرار کرد.
وقتی رونیا محبتش گل میکنه و اینجوری میچسبه به باباش:
ثانیه ای طول نمیکشه که محبت به خشم تبدییل میشه:
خشم به گوش بابا حجت هم میرسههههه:
و دوبارهههههه صلح برقرارمیشه:
روز عاشورا:
روستای جامخانه :نذری خورون خونه بابابزرگ مامان دینا جونی:
تجدید قوا برای ادامه شیطونی ها:
وقتی شکم سیر بشههههههه:
یه عکس دسته جمعیه مردونه با تنها پرنسس جمع:
رونی و باباییه دینا جونی:
پایان مراسم تعزیه و اسب خسته و زخمی امام حسین:
بازهم گل دختری در حال گریه برای پوشیدن لباس:
جمعه:
رونیای سرحال و فاتح:
خونه مامانیزرگ برای خداحافشی با مهتا جونی که شب راهیه کرمانشاه هستن:
(بس که علاقه به توپ بازی داری دوتا از توپهات رو گذاشتم تو ساکت تا هر جا میری باهاشون بازی کنی)
ذوق رونیایی:
اینجام گیر دادی به این بادکنکه که مال مهتا جون بووووود و انقدر این بچه مظلومه که تا ازش گرفتی هیچی نگفت تا تو باهاش بازی کنی و خودش بی خیال بادکنکش شد:
صدای قلب نیست.
صدای پای توست.
که شب ها در سینه ام میدوی...
کافیست کمی خسته شوی ...
کافیست کمی بایستیییی...........
خدایا شکرت.