آخرین عکسها از آخرین روزهای هشت ماهگی.
الان میگیرمتتتتتتت.....
اینجوری نمیشه باید وایسممممم....
دیدی گرفتمشششششش...
داشتی ازم عکس میگرفتی باز نه؟؟؟؟؟؟؟
بزار ببینم این بچهه چی داره؟؟
ایول این که پستونکهههه الان امتحانش میکنم ...
پستونک این خوشمزه تره هااااا....
شاید خودشم خوردنی باشه بزار امتحان کنم....
اصلا بیخیال اون. ببینم این دیگه چیه؟؟؟؟(عاشق ریموت آویز تختی و همش چراغ کوچولوی روشونو با انگشتت هی فشار میدی...)
مراحل بوس فرستادنمهههه ها:
این یکی فکر کنم شیشه شیرمه....
آخرش نفهمیدیم اینا چرا صدا میدن؟ مگه اینا هم آدمن؟؟/؟
یه سرکی هم اینجا بکشیم.چه خوبه میتونم وایسمااااا منت این و اونو نمیکشم.
باید این کلاهه رو پرتش کنم پایین.
حالا که پرتش کردم دلم براش سوخت. میشه بگیریمش مامان؟
نازی کلای بیچاره .فکر کنم مرده....
شیرکاکائو هم خوشمزه استا خیلی بهتر از شیرههههه....
فدات شم که لثه هات میخاره و اینجوری داشتی خیار میخوردی عشق من.
اینم شاهکار خاله صباست رو صورتت عزیزم.
اینجا برای اولین بار از صندلی گرفتی و وایسادی...
بعدش که میخواستی بشینی انگار میترسیدی و گریه ات گرفت...
اینم کار همیشه است. کنترل هارو میندازی پاییین و...
بعدش نشسته مشغول بازی باهاشون میشی...
فدای اون خنده از ته دلت عروسکم...
اینجا عین پسرا شدی فدات شم پسر کوچولوی خوردنیی.....
دختر نااااااااااز مااااااااا...
مشغول شوت زدن ...
واییییییییی. بالاخره فهمیدم رو سرم تل زدی ماماننننننننن.........
اینن چیه رو صورتمه؟؟؟؟؟ آها این دماغمه فکر کردم گل سری چیزیهههه.خیالم راحت شداااا.
فرشته ناز من..
فردا هم نه ماهه میشممممممم. هورااااااااااااا
آرزویم این است
که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم
که پر از لبخند است چشم و دنیا و دلت...