یک گردش پاییزی...
دختر کوچولوی مامان جمعه تصمیم گرفتیم بریم جنگل زارع به قصد اینکه برگ ریزون شده و جنگل خوشگل شده و جون میده برای عکس. .اسه همین با مامان فریبا و بابایی نهار رفتیم جنگل. ولی متاسفانه هنوز زود بود و زمین پر از برگ نشده بود واسه همین زیاد عکاسی نکردیم و بعد خوردن یک کباب دبش دست پخت بابایی و باباحجت چون یادم رفته بود برات شیشه شیر بیارم(همچین مامان خوش حواسی هستم من) زودی برگشتیم خونه.ولی یه چندتایی عکس انداختیم برای یادگاری.همش میخواستی اونجا 4دست و پا بری و برگ بخوریاینم عکسهای اون روز:
ایشالا چند روز بعد که حسابی جنگل خوشگل شد میریم و حسابی عکاسی میکنیم عشق کوچولوی مامان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی