فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

این روزهای شیطون کوچولو...

1392/9/25 2:13
نویسنده : مامانیه رونیا
386 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان دیگه کم کم نه ماهگیتم داره تموم میشه و شما روز به روز بزرگتر و باهوش تر و خانوم تر میشی و صد البته شیطون تر. بغلهر روز کارای جدید یاد میگیری و جاهای جدیدی رو کشف میکنی. جدیدا الو کردن یاد گرفتی و جالبه که فقط با گوشی خونه و آیفون الو میکنی و هر چی یادت میدم که با دستت هم الو کنی یاد نمیگیری.ناراحت باهوشی دیگه میدونی اونا الو میشن دست که الو نمیشه هههههههه.نیشخند این روزا خیلی سخت میشه خوابوندت و حسابی دوست داری بازیگوشی کنی و نخوابی بعضی شبا با گریه میخوابونمت.خنثی باهوش شدی و عاقل و حواست حسابی به دورو برت هست و هیچی رو نمیشه ازت قایم کرد مگر خواب باشی.چشم ترست هم بیشتر شده و جاهای بلند و پله رو خیلی با احتیاط رد میشی و آهسته. از حموم جدیدا خیلی میترسی و گریه میکنی تا آب میریزم روت. مطب دکتر هم که میریم تا میزارمت روی تخت معاینه شروع میشه....... قهردیشب خونه مامان فریبا موندیم برای خوابیدن که حسابی تا ساعت دو داشتی با باباحجت بازی میکردی و جیغ و خندت کل خونه رو برداشته بود و مامان فریبا هم که هیچ وقت اینجوری شیطونیتو ندیده بود با تعجب نگاهت میکردلبخند.عاشق تابت شدی و همش میری زیرش میشینی و جیغ میکشی و اه میگی تا سوارت کنیم. دو روز بود که تنت دون های قرمز زده بود البته خیلی کم بود و منم به دکترت زنگ زده بودم و گفت که اگه زیاد شد بیارش که امروز دیدم بعلههههههه هم زیاد شده و هم قرمز و متورمنگران. که با مامان فریبا بردیمت پیش دکتر حمید.تو راه دودل شده بودم که گوشتو سوراخ کنم و به مامان فریبا هم گفتم. تو مطب تا رفتیم تو و دکتر حمید گوشیش رو گذاشت تا صدای قلبت رو گوش کنه شروع کردی گریه ای که با هیچی ساکت نمیشدی وقتی اومدیم بیرون مامان فریبا فکر کرده بود گوشتو سوراخ کردم که انقدر گریه کردی.نیشخندخلاصه دکتر گفت که یه حساسیت ساده است که به یه چیزی که تازگی خورده نشون داده.و یه محلول داد تا برات بزنیم رو دونه ها و یه شربت که اگه بدتر شد بدم بهت. البته خودمم حدس میزدم مربوط به غذات باشه چون از وقتی که به بابا حجت گفتم میتونی غذای سفره بخوری هرچی خودش در طول روز میخوره یه تیکه هم به شما میده.ابروسوراخ کردن گوشتم که به پیشنهاد دکتر حمید چون هنوز گوشت کوشمولوئه موند برای چندماه دیگه. امروز شکلاتهایی که برای شب یلدا با اسم و عکس شما و تم یلدا سفارش داده بودم هم رسید و کلی ذوق کردم.هورا دیگه با این حساب آماده ایم تا به استقبال اولین یلدای رونیایی بریممم.خیال باطل

حالا با یه ماااااچ آبدار میریم سراغ عکسها:ماچ

این اولین باریه که تونستی خودت خوراکیتو باز کنی:تشویق

 

رونیااااااااااا

 

قربونت برم که هروقت به یه چیزی دقت میکنی اخمات میره تو هم عشق مامانماچ

 

رونیااااااااا

 

رونیاااااااااا

 

رونیااااااااا

 

اینجا برای اولین بار تو تابت خوابت برد. من داشتم نهار درست مکیردم و هی میومدم تابت میدادم و یهو دیدم که ...

 

رونیااااااااااا

 

اینم الو کردنه رونیاییی.......

 

رونیااااااااا

 

رونیاااااااااا

 

جدیدا تا میری سراغ لب تاپ یکم رو کیبوردش با دکمه هاش ور میری و بعد چند ثانیه ادای مارو در میاری و میبندیش با هوش کوچولونیشخند.

 

رونیاااااااا

 

اینجام خونه مامان فریبا که تا تل رو زدم سرت درش آوردی. واسه گردنبند مامان فریبا ذوق کردی که مامان فریبا هم انداخت گردنت قربون برم که تا رو زمین اومده گردنبندت.بغل

 

رونیااااااااااا

 

رونیاااااااااا

 

رونیااااااااا

 

اینجوری با تعجب و هزار تا علامت سوال بالا سرت داری نماز خوندم مامان فریبا رو نگاه میکنی.خنده

 

رونیااااااااااا

 

اینجا هم مراسم محلول مالون توسط بابا حجته:

 

رونیااااااااا

 

رونیاااااااااا

 

رونیااااااااااا

 

ایشالا این دونه های بد زود برن بیروووووونماچ

 

رونیااااااااا

 

اینجام داری شکلاتت رو تست میکنی البته با کاغذ روش.زبان

 

رونیااااااا

 

رونیاااااااا

 

اینم شکلات ها از نمای نزدیک:

 

رونیااااااااا

 

یه عالمه بووووووووووس برای شیرین ترین دختر دنیااااااااا یعنی فرشته من رونیاااااااااااااماچماچماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

هانیه
25 آذر 92 9:50
ای وای چقدر باهال بود پستت روجا خیلی تعجب کردم عشققمم دیگه حسابی بزرگ شده ها ... دلم براتون تنگ شده هومممم عشقمو بماچ
farideh
25 آذر 92 10:37
چه با سلیقه ای خانوم مواظب دونه ها باش ببین چی خورده تا دیگه ندی بهش
مامانیه رونیا
پاسخ
ممنون عزیزم. دونه هاش شکر خدا خوب شده ولی هرچی فسفر سوزوندم نفهمیدم.
Moheb
25 آذر 92 23:36
salam ! khobi rooniaaaaaa ? bara man az in shokolta kenar bezar yek alameeeeeeee delam tangid barat
مامانیه رونیا
پاسخ
چشم خاله جون حتما برات میزارم. ما هم دلمون برات تنگ شده خاله جون مهربون.
شیما
26 آذر 92 3:48
مامانیییی خود رونیا شکلاااتهمواظب باشی کسی نخولتش خوشگلمومیدونی کی باهاتون آشنا شدم؟وقتی 3 ماه و نیم از بارداریم میگذشترونیا رو یه جور خاصی دوست دارم چون یاد آور اون دوران شیرینهتازه بزرگ شدنشم دیدمیلداتونم پیشاپیش مبارکواسه روجا جون و رونیای گلم
مامانیه رونیا
پاسخ
قربونت شیما جوووووون. منم دختر صورتی رو یه جور خاص دوست دارم چون از بارداری تا الان وبلاگشو میخوندم. دوستتون دارمممممممممم خیلی.
مامان الیسا
26 آذر 92 19:42
سلام رونیای ناز امیدوارم هم حساسیتت و هم یبوستت زوده زود خوب شه عروسک.ما هم کلی ماجرای یبوستت کلافمون کرده به امیده روزی که توی وبلاگت خبری از داستان یبوست نباشه
مامانیه رونیا
پاسخ
قربونت خالههه جون مرسی.عروسک ما خوبههه؟ الیسا مو خوشگلهههه خودم.
مریم مامان شاینا
27 آذر 92 1:30
ای جووووووووووووووووووووووووووووونم
عاطفه مامان ستیا
27 آذر 92 23:58
چرا نظر من نیستتتتتتتت
مامانیه رونیا
پاسخ
عزیزم نظری از شما نبود.اگر بود حتما تایید میکردم دوست خوبم.
مامی آوینا
28 آذر 92 21:13
سلام روجا جوووونم.خیلی باذوقی بخدا عاشق رونیا و وبلاگ خوشگلشمممممم.دستت طلا .ایشالا خداحفظش کنه جوجرو واستون.شکلاتاشم خیلی عالین...به ما هم یاد بده دوستم چجوری سفارش دادی ب کجا؟!
مامانیه رونیا
پاسخ
سلام عزیز دلم. خجالتم میدی به خدا انقدر هم تعریفی نیست.همچنین آوینا جونمو خدا برای شما نگهداره.عزیزم من از سایت کلکسیون سفارش دادم.اینم لینکش دوست عزیزمممممم: http://www.colecsion.com/?goods=%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D8%A8-%DB%8C%D9%84%D8%AF%D8%A7
عاطفه مامان ستیا
28 آذر 92 21:44
میدونم عزیزم که اگه بود حتماااااااااا تایید میکردی ولی نمیدونم چرا جدیدا نظراتم پاک میشن چند جا اینطوری شدهفکر کنم نی نی وبلاگ تحریمم کردهههههه
مامانیه رونیا
پاسخ
تحریم رو خیلی خوب اومدی ههههههه